







سیدحسن موسوی همان روز اول سال تحصیلی معلمیاش را برداشت و خیلی آنطرفتر از دیوارهای کلاس گذاشت. او همراه شاگردش، اسماعیل موسوی، دانشآموز ۱۱ سالهی پایه پنجم، در مدرسهای کوچک در نرگسزمین، گوشهای از چهاردانگهی ساری، لحظهای را خلق کرد که قلبها را تکان داد. ویدیویی از خواندن سرود ملی توسط این معلم و شاگردش در فضای مجازی پخش شد و ناگهان، آقای موسوی، به قول اسماعیل، تبدیل به نمایندهی ۳۷۰ مدرسهی تکدانشآموزه در رسانهها شد.
در زمانهای که بخش حقیقی زندگی مردم در فضای مجازی میگذرد، جنگی خاموش اما سهمگین در جریان است؛ جنگی که تیرهایش نه گلوله، بلکه محتواهایی است که با شتاب و دقت دنبالش میرویم، بیآنکه بفهمیم هدف گرفته شدهایم. این یادداشت، از تجربهای آموزشی میگوید که در دل همین میدان نبرد شکل گرفت؛ تجربهای برای شناخت سازوکار جنگ رسانهای، دروازهبانی خبر، اقناع پنهان، و لزوم بازاندیشی در اعتماد به رسانههای رسمی در میانهی تیرهای غیبی فضای مجازی.
معلمانی وجود دارند که محدودیتها مانع اراده قوی شان نمیشود و با امکانات موجود دست به کارهای بزرگی میزنند. توجه به تربیت چند ساحتی و به کاربستن محتوای کتب درسی ایدهای بود که هادی زارعی متناسب با امکانتش در روستای بختگان از توابع فارس به آن جامه عمل پوشانده است.
با خدا معامله کرده است. این را خودش میگوید. جنس صدایش به آن جملات همیشگی و تعارف تکهپاره کردنها نمیخورد. صادق است، حرفش کلیشه نیست. حاء و عین و غین را غلیظ ادا میکند و راحت میشود محل زندگیاش را حدس زد: جایی در جنوب کشور. دقیقتر میشوم. اهواز و روستای قلعهسحر در نزدیکیهای شوش. موسی عبودی معلم است. معلمی 45 ساله که 21 سال سابقه تدریس دارد. معلمی که زندگی شلوغی را میگذرانَد. دکترای تنوع زیستی گرفته، در دانشگاه فرهنگیان تدریس میکند. کشاورز است و اهل کار خیر و مدرسهسازی. معلمی که بیتفاوت نیست.
بینا و نابینا مگر فرقی میکند؟ اصلاً از کجا معلوم او معلم نابیناست و ما معلم بینا؟ او با همین محدودیت، مسلماتی در معلمی و تربیت میبیند که ما، مثلاً معلمهای عادی، با چهار جفت چشم اضافه هم نمیتوانیم ببینیم. فاطمه طباطبایی معلمی نابینا با سابقه بیش از 30 سال تدریس در مدارس نابینایان است؛ مدارسی که بیشتر از تابلوهایش، تغییر جنس کفپوشها به کمک ساکنانش میآید.
معلم مدرسه شاهد چهارمحال و بختیاری در راستای کمک به یکی از دانشآموزان خودرو شخصی خود را فروخت.
دیار فتحی دانشآموز پایه چهارم ابتدایی شهر اورامان تخت در شهرستان سروآباد، ۳۸ عدد ربع سکه را پیدا کرد و آن را به صاحبش برگرداند.
برای مدیر و معلمان مدرسه صابر، ثبتنام نازنین، چالش جدیدی بود که از همان روز ثبتنام به فکر حل آن بودند. کودکی که آنروز وارد مدرسه شد، از ابتدای تولد صدایی جز سکوت نشنیده بود. مادر نازنین هم در حالی در فرم ثبتنام، مربع کنار گزینه «ناشنوایی مطلق» را علامت میزد که به خاطر مشکلات متعدد به درمان نازنین حتی فکر هم نمیکرد. معلمان مدرسه اما ناامید نبودند. برق معصومیت در نگاه نازنین، آنها را مصمم کرد که درمان او را شروع کنند و در اولین اقدام نازنین را برای معاینه به اصفهان بردند...