• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : 20 - رمضان - 1445
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
9

فروش آموزش در دکان تدین!

  • کد خبر : 1112
  • ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۲
فروش آموزش در دکان تدین!
در هر جامعه، گویا طبقه‌هایی از مردم تافته‌های جدا بافته‌ای هستند که سعی در فاصله گرفتن از قشر عادی دارند. این طبقه می‌تواند شامل قشر مرفه و ثروتمند و یا قشر متدین باشد که به دنبال تربیتی خاص برای فرزندانشان‌اند.

به گزارش سرویس عدالت پایگاه خبری-تحلیلی رستا، فاطمه پورچه، در گفتگو با محمد امین نخعی، روحانی و فعال عرصه تعلیم و تربیت، مسئله مدارس خصوصی (غیردولتی) مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت:

‌‌
پیش از انقلاب
هر جریان اجتماعی از جایی در تاریخ شروع و در جایی پایان می‌یابد. با یک وب گردی ساده، می‌توان نقطه آغاز مدارس خصوصی را یافت، اما پایان این حکایت همچنان نامعلوم است.
محمدامین نخعی، از فعالان عرصه تعلیم و تربیت، در رابطه با رسم پیشینه مدارس خصوصی می‌گوید: «تاریخچه این مدارس از زمان ورود مدارس جدید و School به کشور مطرح می‌شود که پیش از آن تعلیم و تربیت مکتب‌خانه‌ای بود. در ابتدا مدارس میسیونری برای طبقه خاصی از افراد و جریان‌های آژانس یهود وارد ایران شدند که فقط خاص مسیحیان بودند. مدرسه در آن زمان صرفا برای طبقات اشراف و بهره‌مند جامعه، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی بود. برای اثبات این موضوع، نقطه رجوع ما به اولین افرادی است که از این مدارس فارغ التحصیل شدند که همگی از خانواده‌هایی با سوابق سیاسی و مالی جدی بودند. کم کم مسئله جریان سکولار و غرب‌زدگی و جریانی که به دنبال مدرنیزاسیون در ایران به وجود آمد، به این موضوع انجامید که اگر قرار است توسعه به معنای مدرن و غربی آن دنبال شود، راهی نیست جز اینکه همه طبقات اجتماعی کاملا بر اساس فرم آموزشی تدوین شده توسط مجامع بین المللی تربیت شوند. در نهایت معماران توسعه مدرن در ایران به طور ناگزیر تصمیم می¬گیرند که باید کل طبقات اجتماعی را وارد جریان تعلیم و تربیت کنند. این اتفاق از دوران پهلوی اول و دستور همسان‌سازی آموزش در کل ایران و لباس¬های متحدالشکل در جریان است. درواقع بعد از جریان مدارس میسیونری در دوران پهلوی اول، تصمیم گرفته شد که کل مدارس ایران دولتی شوند. در نتیجه دیگر تقاضایی برای مدارس خصوصی و به طبع توجیهی هم برای وجود آنها نیست.»

‌‌‌‌

جامعه یک‌دست اما کم‌دوام بعد از انقلاب
نخعی در ادامه درباره ورود مدارس خصوصی به کشور این‌طور بیان کرد: «مدارس خصوصی با روح انقلابی زمان سازگاری نداشت. پس در ابتدای انقلاب میل فرهنگی و فکر تاسیس مدرسه غیردولتی در ذهن هیچکس نبود. با آغاز جنگ تحمیلی و صرف بخش زیادی از بودجه دولت برای جنگ، آموزش و پرورش به عنوان نهادی که فقط خدمات ارائه می‌دهد، در تامین منابع مالی دچار کمبود می‌شود. حالا عده‌ای با توجیه کمک، ایده مدارس خصوصی را به آرامی وارد جریان حکمرانی کشور می‌کنند. در نتیجه این جریان، در اواخر دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ با موج مدارس خصوصی در کشور مواجه می‌شویم!»

‌‌‌‌
نمی‌خواهند فرزندانشان در کنار بچه‌های عادی قرار بگیرند!
نخعی می‌گوید: «در زمان جنگ و پس از آن، ساخت اجتماعی جامعه ایرانی به واسطه حضور جریان های لیبرال در مدیریت‌های کلان به تدریج از حال انقلابی خود خارج و به سمت لیبرالیسم حرکت می‌کند. در نتیجه، ما با یک موج اقبال مردم به خصوص طبقه بهره مند جامعه _سیاسی یا اقتصادی_ به مدارس خصوصی مواجه می‌شویم. عده‌ای به واسطه توانمندی‌شان، به دنبال انحصار و دریافت سطح بالاتری از امکانات‌اند و نمی‌خواهند فرزندانشان در کنار بچه‌های عادی قرار بگیرند و یا به دنبال القای تربیت خاصی در کلاس‌های خصوصی به فرزندانشان‌اند که در فضای عمومی اتفاق نمی‌افتد، و یا در جریان‌های سیاسی می‌خواهند کلنی‌هایشان حفظ شود و فرزندانشان در ادامه جریان‌های خودشان و در محدوده تفکر خودشان جدای از بقیه باشند. از سوی دیگر، عده‌ای در عین متدین بودن توانمند مالی هستند و می‌خواهند روش‌های خاص تربیت دینی را برای فرزندانشان رقم بزنند و با این توجیه که نیاز داریم که بچه‌هایمان در فضای ایزوله تربیت شوند، به مدارس خصوصی رو می‌آورند.»
در جریان چنین توجیهاتی، جامعه به طبقاتی با تفکر مجزا تقسیم شده که هیچکدام موضع دیگری را نمی‌پذیرد. جامعه‌ای که به واسطه دین و یا خدمات، به بیماری طبقه بندی و ناعدالتی مبتلاست.

‌‌‌

قبح ماجرا که شکست، جامعه آن را می‌پذیرد
نخعی پیراون لزوم رایگان بودن آموزش اظهار داشت: «در منابع اسلامی، اصلی به نام مدارس دولتی با قید متفاوتِ «آموزش همگانی و مجانی» وجود دارد. این اصل یک قید دینی را هم در بر دارد و برای آن زیرساخت دینی وجود دارد: همه خدمات دینی باید به صورت مجانی ارائه شوند. آموزش از اموری است که نمی‌توان از قبل آن پول گرفت. به اصطلاح تخصصی فقهی، آموزش جزو واجبات نظامیه است. پس فلسفه همگانی شدن آموزش در ایران از نگاه جریان مدرنیزاسیون و نگاه دینی با هم متفاوت‌اند.»
در اصل ۳۰ قانون اساسی این موضوع قید شده: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند. بگذریم که منظور از وسائل آموزش، نوشت‌افزار و دیگر امکانات تحصیل را هم شامل می‌شود.
او افزود: «بعد از قبح‌شکنی به بهانه کمبود بودجه، سلایق گوناگونی وارد عرصه مدارس شد. اوج این مساله در قانون مصوب مجلس در سال ۱۳۸۷ است که نام مدارس غیرانتفاعی رسما به مدارس غیردولتی تغییر کرد. به گونه‌ای که دو جریان جداگانه تعلیم و تربیت در کشور به نام‌های تربیت رسمی عمومی و تربیت غیر رسمی به وجود آمد. دلیلی هم برای توضیح اضافه وجود ندارد. هرچقدر پول بیشتری دارید می‌توانید خدمات بیشتری دریافت کنید! آموزش مجانی در مدارس دولتی در اختیار است و قانون اساسی نقض نمی‌شود؛ مدارس غیردولتی هم پذیرای کسانی که توانمنداند و یا ارتباطات خاصی دارند هستند. در واقع، مشکل خاصی و جود ندارد و ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که مساله¬ای به نام مدارس خصوصی نه تنها قبحی ندارد، بلکه اقبال زیادی را حتی از طرف قشر متدین و انقلابی جامعه به خود اختصاص داده است!»
با این توجیهات شاید منطقی، شکافی که عملکرد تقریبا ناصحیح برخی مدارس خصوصی بین دانش‌آموزان و جامعه ایجاد می‌کنند قابل چشم پوشی نیست و نیازمند تجدیدنظر جدی در سطح زیرساختی است.

‌‌‌

عرضه خدمات متنوع برای حق انتخاب
نخعی در ادامه اظهارات خود بیان داشت که توجیه دیگر، این است که خدمات باید در جامعه متنوع عرضه شوند. همچنان که ما برای همه چیز مثل پوشاک یا خوراک در بازار تنوع داریم و متقاضی آزادانه انتخاب میکند، در آموزش هم باید تنوع داشته‌ باشیم. برخی مدارس خدمات خاصی ارائه می‌دهند؛ اگر پول دارید می‌توانید از این خدمات استفاده کنید و اگر ندارید باید از خدماتی که همگانی عرضه میشود استفاده کنید!
چنین توجیهی آموزش را به منظر یک کالای بازاری که هرچه گران‌تر باشد باکیفیت‌تر است، البته گاهی هم حتی بی‌کیفیت‌تر، به جامعه معرفی می‌کند!

‌‌‌‌

مسلمانیم و با آموزش پولی مشکل داریم
بازتولید اجتماعی اولین و مهم‌ترین عاملی است که ثابت می‌کند مدارس خصوصی چه از لحاظ دینی و چه از لحاظ انسانی در حال نقض عدالت آموزشی هستند. ثروتمندان ثروتمندتر، فقرا فقیرتر می‌شوند.
به گزارش سرویس عدالت پایگاه خبری-تحلیلی رستا، در گفتگو با محمد امین نخعی و علی نیکو، فعالان تعلیم و تربیت و طاهره ملک‌علی‌پور، معلمی که موضوع پایان نامه‌اش عدالت آموزشی است، زوایایی از مدارس خصوصی در حوزه عدالت آموزشی مورد بررسی قرار گرفت:

‌‌‌

‌‌‌همه به یک میزان آموزش می‌بینند
نخعی، روحانی دغدغه‌مند تعلیم و تربیت، درباره محصول مدارس خصوصی معتقد است که مهم‌ترین عامل سنجش خروجی مدارس به‌جز تعلیم و تربیت، موفقیت‌ در کنکور است. بخش عمده آینده دانش‌آموزان، وابسته به تصمیمی است که در کنکور می‌گیرند. اگر فرض کنیم همه مدارس _دولتی و غیردولتی_ مقدار مشخصی از آموزش را به همه ارائه می‌کنند، کسانی که از این حد مشخص اطلاعات بیشتری تحت عنوان بسته‌های آموزشی خاص دریافت کنند، جلوتر هستند. درنتیجه آموزش مشترکی که به همه دانش‌آموزان ارائه‌ شده حذف و عامل اضافه‌ای که به قشر خاصی ارائه شده تعیین کننده می‌شود.
همه به یک میزان آموزش می‌بینند و هرکه پول بیشتری خرج کند بیشتر آش می‌خورد! اما با این حال، سنجش همه در یک سطح و در کنار هم عادلانه است؟
نخعی ادامه داد: «جریان حکمران جامعه برای انتخاب مدیران میانی، دانشجویان نمونه را انتخاب می‌کند که بیشتر آن‌ها فارغ‌التحصیل مدارس خصوصی هستند. دریک اتفاق چند ساله، طبقه‌ی خاصی از فارغ‌ التحصیلان مدارس غیردولتی وارد مدیریت‌های میانی و کلان شده و تصمیم‌گیر آینده کشور هستند. نظام توزیع ثروت و قدرت در انحصار این افراد قرار گرفته وکشور در یک فرآیند زمان‌بر، از جامعه‌ای یک‌دست به نظام طبقاتی قدرتمندی تبدیل می‌شود که طبقات اجتماعی بالاتر «انحصار» را مطالبه می¬کنند. این نتیجه سیستمی است که فرد در آن رشد کرده. در مدرسه به او احساس خاص بودن القا شده و خود را متفاوت از دیگران می‌بیند! او مردم پایین‌تر را در دنیای جداگانه خود راه نمی‌دهد و تنها افرادی را که مثل خودش با امکانات خاص پرورش یافته‌اند در گروه خود می‌پذیرد. نتیجه این گروه‌بندی‌ها، کلنی‌های قدرت و طبقاتی شدن نظام است.»

‌‌‌

اسلام به کنار، انسانی هم نیست
او در پاسخ به این سوال که آیا چنین ساختار اجتماعی از جهت دینی _شیعه، یهود یا مسیحی_ و چه حتی از نظر انسانی و وجدانی، قابل قبول است یا خیر، اظهار داشت که فرد تربیت شده در این سیستم، مشکلات اقشار پایین‌تر از خود را می‌بیند اما برایش عینیت ندارد.
این جامعه را نمی‌توان با این بهانه که باید در مدارس خاص تحصیل کنند تا بتوانند اهداف انقلاب را محقق کنند توجیه کرد؛ اشرافیت و انحصار را نمی‌توان با رنگ مذهبی و حتی پولی پوشاند. علاوه‌بر آسیب‌های گفته‌شده؛ در جامعه، تربیت خاصی ایجاد می‌شود که باعث تنفر از طبقات پایین‌ و یا طبقات بالا می‌شود.
با چنین فاصله فرهنگی در یک جامعه، آیا راهی برای پیشرفت یکسان به سوی توسعه اجتماعی وجود دارد؟ آیا پرورش دین‌داری و تقویت اسلام امکان‌پذیر است؟

‌‌‌‌

با یک اتفاق صرفاً ناعدالتی اجتماعی مواجه نیستیم
نخعی که دانشجوی علوم فقه است در مصاحبه با رستا بیان کرد که عدالت اساس و ستون دین است. اسلام برای عدالت آمده نه این‌که عدالت هم در کنار چیزهای دیگر باشد. عدالت مثل راست‌گویی، حیا، حسن خلق و… نیست؛ اگر نباشد دین بی‌معناست.
ساختاری که در نتیجه مدارس غیردولتی شکل می‌گیرد، جامعه را به سمت بی‌عدالتی می‌برد. ما صرفاً با یک ناعدالتی اجتماعی مواجه نیستیم بلکه از جهت دینی هم باید درباره این‌موضوع دغدغه داشته ‌باشیم.
آموزش، مثل مهر مادری است که قابل قیمت‌گذاری و فروختن نیست. درنهایت ما اگر مسلمان باشیم با موضوع مدارس خصوصی مشکل داریم. اگر مسلمان هم نباشیم، این موضوع با دیدگاه کلی عدالت و حتی فطرت انسانی هم تناقض دارد.

‌‌‌

‌‌   
مدارس خصوصی، موافق یا مخالف عدالت
اقشار متفاوت جامعه نیازهای خاص خود را دارند. تحقق عدالت نیازمند توجه به همه نیازهاست.
طاهره ملک‌علی‌پور در گفتگو با رستا می‌گوید: «در یک جامعه ایده‌آل، افراد به نسبت درآمدشان یا باید خدمات آموزشی دریافت کنند یا خودشان تشدید کننده خدمات آموزشی باشند. برای مثال دولت نباید هزینه تحصیل فرزندان اشخاصی که درآمد بالایی دارند را بپردازد؛ بلکه آن‌ها باید مالیاتی هم برای کمک به آموزش افراد پایین‌تر بپردازند. این دقیقاً مطابق نظر امام علی(ع) است که می‌فرمایند: نان فقرا روی سفره‌ اغنیاست و باید از سفره اغنیاء به سفره فقرا انتقال پیدا کند. مشکل مدارس خصوصی این است که تقویت کننده مدارس دولتی نبوده و تضعیف‌ کننده آن‌ها هستند.»
علی نیکو، از فعالان عرصه تعلیم و تربیت هم در این‌باره معتقد است که اصل و اساس مدارس خصوصی زیر سوال بردن عدالت است؛ چون امکانات انسانی و فیزیکی ویژه مثل معلم، مدیر و معاون خوب و کتابخانه‌، آزمایشگاه، امکانات مناسب ورزشی و… که تفاوتشان با مدارس دولتی بسیار زیاد است دراختیار عده خاصی قرار می‌گیرد. نتیجه تفاوت امکانات در خروجی مدارس مشخص است.

‌‌‌
حکایت تکراری کنکور
ملک‌علی‌پور اشاره کرد که مدارس خصوصی برای حفظ متقاضی باید خدماتی اضافه بر مدارس عادی عرضه کنند. یکی از این خدمات، آموزش‌های کنکوری است. سنجش دو دانش‌آموز که یکی از مدرسه خاص و دیگری از مدرسه عادی است در کنار هم، ناعدالتی را نمایان می‌کند.
نیکو همچنین خاطرنشان کرد: «آیا رقابتی مثل کنکور که هرچند ناصحیح است ولی وجود دارد، بعد از خروجی این دو مدرسه به‌طور عادلانه اتفاق نمی‌افتد. کسی که اساتید خوبی داشته و در کلاس خصوصی شرکت کرده در کنار دانش‌آموزی با معضلات مختلف اقتصادی و خانوادگی و بدون معلم و امکانات خوب مدرسه آزمون می‌دهد. در این رقابت نابرابر دانش‌آموز مدرسه عادی شکست خورده و نمی‌تواند به دانشگاه خوب و یک شغل خوب دست پیدا کند. نتیجه، بازتولید اجتماعی است؛ ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می‌شوند. راه‌حل مشکل مدارس، مشارکت مردمی است و این به معنی خصوصی‌سازی نیست. یکی از ایده‌هایی که می‌توان مطرح کرد وقف است؛ همانطور که مردم در کارهایی مثل مدرسه سازی، ساخت بیمارستان، مسجد و… وقف می‌کنند، باید افرادی را قانع کردکه بخشی از سیستم تعلیم و تربیت را به صورت وقفی تأمین‌کنند.»
مدارس غیردولتی همواره چالش‌های زیادی مثل شهریه‌های سر به فلک کشیده، نارضایتی معلمان، گسترش توجیه ناپذیر و… را به دنبال داشته‌اند. اما پیش از همه این موارد، آیا ذات اصلی این مدارس با ذات اسلام و انسانیت هم‌سویی دارد؟

‌‌‌

‌‌‌

‌‌‌

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://rastakhabar.ir/?p=1112
  • نویسنده : فاطمه پورچه
  • منبع : رستانیوز
  • 954 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.