به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، علی سلطانی، معلم و پژوهشگر تعلیم و تربیت در یادداشتی نوشت:
مصطفی چمران پس از سالها تحصیل در بهترین دانشگاههای آمریکا و کسب مدارج علمی، ینگهدنیا را رها میکند و میرود به لبنان برای مدرسهداری. چرا باید دکترای فیزیک پلاسما به این کار دم دستی مشغول شود؟
این کار که نیازمند مهاجرت و تا این سطح تحصیل کردن نداشت و یا شاید او علاوه بر علاقهاش بر تربیت و انسان سازی، ایدهای سیاسی_اجتماعی و فکری برای جامعه سازی و ساخت کارخانه انسانسازی داشت.
شیعیان لبنان در آن سالها از وجوه مختلف وضعیت نامطلوبی داشتند. جامعه طبقاتی لبنان و فقر شیعیان سبب میشد که آنها توان حضور در مدارس با کیفیت و ادامه تحصیل را نداشته باشند و به این علت، شیعیان سهمی در مناصب مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و… نداشتند و عالمان و اندیشمندان جامعه از قشرهای دیگر بودند.
این چنین شد که چمران و موسی صدر هنرستانی رایگان برای مردم جنوب لبنان افتتاح و برنامه آموزشی آن را طراحی کردند تا بدین طریق شیعیان سهمی در معادله قدرت آن کشور داشته باشند و بتوانند به سمت قلههای علمی حرکت کنند.
لبنان آن روز و ایران امروز تفاوتهای زیادی با همدیگر دارند؛ شباهتهایی هم دارند. مصلح اجتماعی آن دیار باید به شیعیان فکر میکرد و مصلح اجتماعی این دیار در این بازه زمانی باید به کلیت ایران فکر کند.
ضعف چندین ساله مدارس دولتی و عدم سرانه داشتن آنها، طبقاتی شدن جامعه و تحصیل، تنوع بسیار مدارس و… سبب شده است توده مردم (اقشار مستضعف که اتفاقاً متدینتر از باقی نیز هستند) به علل مختلف از تحصیلات عالیه بازبمانند و دیگران مدارک دانشگاهی و مناصب حکومتی را تصاحب کنند.
اینچنین آنهایی که طعم استضعاف را نچشیدهاند به مصادر مینشینند و جمهوری اسلامی از معنا (یعنی جمهوریت و اسلامیت) تهی میگردد. البته که نمیتوان حکم کلی داد، ولی روند آموزشی و جایگاهی جامعه گویا چنین است.
نظام آموزشی به چمرانها، صدرها و رجاییهایی نیاز دارد تا مدارس دولتی را احیا کرده، ایده جمهوریت را در نظام آموزشی تحقق بخشیده و جامعه سازی کند؛ نه آنکه با عناوین و توجیهات مختلف از مسجدمدرسه تا غیردولتیهای سکولارِ لاکچری، تن رنجور مدارس دولتی را نحیفتر کند.
انتهای پیام