به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، یادداشت فاطمهزهرا بختیاری، دبیر سرویس معلمان، فرض کنید ولی دانش آموز هستید. بوی ماه مهر آمده. فرزندتان را با هزار مقدمه و موخره راهی کلاس درس کردهاید. کلاس درسی که معلم ندارد! روز اول جشن بازگشایی است. روز دوم هم بچه را یک طوری سرگرم کردهاند. روز سوم خدمتگزار کلاس را ساکت کرده. روز چهارم معاون قصه گفته و هفته اول تمام شده است. مشکل کوچکی اما همچنان پابرجاست: کلاس معلم ندارد!
این وضعیت بسیاری از کلاسهای درس مهرماه سال ۱۴۰۲ است. سوال اصلی اینجاست که: وقتی حتی تحلیلگران تاکسی، آوازه کمبود معلم نهاد عظیم آموزش و پرورش را شنیدهاند، چطور هنوز تدبیری برایش اندیشیده و اجرایی نشده است؟
مسائل علوم انسانی غالبا پیچیده و غامضاند. سخت پیش بینی میشوند و سختتر حل میشوند. ولی کمبود معلم با آمار و ارقام و حساب ورودی و خروجی و تعداد بازنشستهها و حتی دور از جان، آمار فوتیهای ثبت احوال و سوانح پلیس راهنمایی و رانندگی، قابل پیش بینی بوده. اولین واکنش منطقیِ عاقل هم بعد از پش بینی، پیشگیری است. همه مدتهاست میدانند اوضاع خراب است، چطور سال تحصیلی آغاز شده و مسئله همانطور پیچیده و غامض روی میز مدارس مانده است؟
برگردیم به فرض اول، به عنوان ولی دانش آموز، چند روز یا چند هفته میتوانید این وضعیت را تحمل کنید؟ تا کی میتوانید به بچه انگیزه تزریق کنید هفت صبح سر کلاس خالی حاضر باشد و ظهر درحالیکه تنها خاطره جدیدش اتلاف وقت است، به خانه برگردد؟
این مشکل شاید چالش یک هفتهای قابل حل به نظر بیاید، اما با اعتماد خانواده که از دست میرود و انگیزه دانش آموز که هنوز ایجاد نشده، دفن میشود، چه باید کرد؟
در بعضی مناطق هرکسی که به هر طریق ابراز علاقه میکند، بدون چک و چانه فردا معلم کلاس است.
آمار بعضی کلاسها برای برون رفت از بحران، به حدود ۵۰ نفر رسیده. این آمار احتمال بسیار شوخی است و دوربین مخفی در کلاس نصب است. یک بار پنجاه نفر بزرگسال را یکجا در محیطی تنگ و سه در چهار جمع کنید و مجبورشان کنید ساکت و متمرکز بنشینند و به شما توجه کنند. گیریم نیم ساعت هم شده تحمل کنند، هرکدام اگر نفسش را باصدا بیرون بدهد، کل کلاس بهم میريزد! هدف آموزش است یا نگهداشت؟ هدف تربیت دانش آموز است یا پیر کردن معلم؟ معلم مربی است یا مبصر؟
این درحالی است که در مصوبه ۸۸۶ شورای عالی آموزش و پرورش، تبصره دوم، حداقل و حداکثر به وضوح مشخص شده:
(دامنه این استاندارد در مناطق و مدارس خاص، استثنائاً در دوره ابتدایي از ۱۴ تا ۲۶، و در دوره متوسطه اول و متوسطه دوم از ۱۶ تا ۲۸ و در هنرستانها از ۱۲ تا ۱۸ نفر قابل تغيير خواهد بود، ولي در هر صورت و تحت هيچ شرایطي تراکم دانش آموزان در کلاس درس نباید از حداکثر تعيين شده تجاوز کند.)
توجه شما را به قید تاکیدیِ (در هر صورت و تحت هيچ شرایطي) جلب میکنم.
در همین رابطه، رضوان حکیمزاده؛ معاون وقت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، چند سال قبل در پاسخ به این پرسش که ” تراکم استاندارد کلاسهای درس باید چند نفر باشد؟” گفته بود: تراکم مطلوب ۲۰ نفر و حداکثر تراکم ۲۶ نفر است و با توجه به اهمیت این موضوع تأکید شده در هیچ شرایطی جمعیت دانشآموزان در کلاسهای درس دوره ابتدایی بالای ۲۶ نفر نباشد.
یعنی در حال حاضر و در نقطه (هیچ شرایطی)، به دو برابر حداکثر تراکم رسیدهایم. به هر قیمتی کلاسها را پر کردهایم و نگاهمان به دو قدم آن طرفتر و آینده نزدیک نیست، که خروجی چنین کلاس درسی قرار است چه دانش آموزانی باشند.
این راهکارهای دم دستی جز هرس کردن موقت شاخههای معضل، هیچ فایدهای ندارد. ریشه مشکل عمیقا در خاک است و وضعیت زیرساخت دانشگاههای فرهنگیان برای تربیت معلم فراهم نیست اما همچنان رگباری دانشجومعلم جذب میشود و اصلا معلوم نیست این تعداد آدم قرار است کجا و چطور و زیرنظر کدام اساتیدِ نداشته آموزش ببینند و معلم بماهو معلم تربیت شود.
دانشگاه فرهنگیان همین حالا هم ناتوان از تربیت معلم است اما دفترچه انتخاب رشته، سالهای تحصیلی را نصف میکند و معلم را فوق دیپلمه و ۲۰ساله، با حداقل دانش و تخصص به کلاس درس میفرستد. معلمی که همینطور لیسانسه هم، حق ادامه تحصیل ندارد و اگر یک درجه دیگر هم در این جامعه مدرک گرا پسرفت کند، یا باید هفت کفش آهنی پاره کند بلکه تازه لیسانس پیوسته سابق را بگیرد، یا فوق دیپلمه باقی بماند.
از آن طرف در باغ سبز به دانشجومعلم سال آخر نشان میدهیم و با وعدهی توخالیِ قاقالیلی، زودتر از موعد راهی کلاسش میکنیم، درحالیکه با این شرایط تحصیلی حتی خودش هم به توانایی و تخصص خودش مطمئن نیست و همزمان با دانشگاه عملا امکان حضورش در مدرسه منتفی است.
هم چشم کورتر شده است و هم ابرو از بین رفته و هم در یک حرکت هماهنگ عینکها را شکاندهایم.
در بعضی مناطق حتی حاضرند نیروی بدون تخصص و ناکارآمد به کلاس بفرستند و با آینده این نسل بازی کنند، اما معلم باتجربهی بازنشسته را حق التدریس به کار نگیرند. چرا؟ چون از یک بودجه که نمیشود دو قران بیشتر به بازنشسته داد! اگر میخواهد کار کند، استمرار بزند و حق التدریس نگیرد!
این میان هم تنها چیزی که مهم نیست تربیت و متربی است.
همین دیروزها بود که وزیر جدید آموزش و پرورش گفت: (باید به مدرسه بازگردیم و احیای مدرسه در دستور کار قرار گیرد. احیای مدرسه دارای چند مولفه است اما بنیادیترین آنها معلم است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.)
آقای وزیر! بنیادیترین مولفه احیای نظام آموزشیتان از بنیان موجود نیست! اگر باز راه برون رفت از بحران تعویض مجدد وزیر نیست، فکری به حال کلاسهای خالی و ادغام شده و ناکارآمدی راه حلهای دم دستی بکنید! درد شدیدا عود کرده و کار به خونریزی داخلی رسیده، اما هنوز به سری که مدتهاست درد میکند، دستمال هم نبستهاند! خدا سرتان را سلامت بدارد!
یادداشت|
ماشین با سرعت میراند، فقط راننده نیست/حل مسئلههای آموزش و پرورش با روشهای مسئله سازتر!
راهکارهای دم دستی جز هرس کردن موقت شاخههای معضل، هیچ فایدهای ندارد. ریشه مشکل عمیقا در خاک است و وضعیت زیرساخت دانشگاههای فرهنگیان برای تربیت معلم فراهم نیست.
لینک کوتاه : https://rastakhabar.ir/?p=5397
- نویسنده : فاطمه زهرا بختیاری
- منبع : رستاخبر
- 449 بازدید
- يک دیدگاه
با سلام وقت بخیر
من نمی دانم این مشکل چرا هرسال تکرار میشه این سیستم مدیریتی باید طوری عمل کنه که از ابتدای سال قبل بتواند کمبود نیرو را ارزیابی کند وفکری برای سال بعد کنند
نمی دانم مسئولین محترم چرا به فکر چاره ای اساسی نیستند خیلی از دانشجویان علوم تربیتی وفارغالتحصیلان آماده هستند تا به کشورشان خدمت کنند متاسفانه من که دانشجوی ارشد علوم ترییتی هستم والان روی پایان نامه کار می کنم سال گذشته داوطلب نیروی خرید خدمت بودم ولی آقایان گفتند باید مدرک کامل باشد نمی دانم نیروهایی با مدرک نامعادل پس چرا تدریس می کنند