به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا،سرویس معلمان، سیده زهرا رضوی؛ آنچه همهی دغدغهمندان تحول بعد از مواجهه با سند تحول تجربه میکنند، احساس عدم شفافیت و بلاتکلیفی میان آرمانهای متعدد، زیبا اما کلی است.
سند انتظارات دولت از آموزش و پرورش به قول خودش آمده است تا حرف رهبری روی زمین نماند و تحول را از سند به اتفاق تبدیل کند؛ قرار است با تعیین لیستی از اولویتهای لازم برای حرکت به سوی تحول، مسیر نامشخص موجود را کمی خط کشی کند تا گم نشویم.
موضوع بحث من امروز بند ششم سند است؛ آنجا که جملهای چهار خطی، چنان از عدالت و مشارکت عمومی با لحاظ کردن همه چیز سخن میگوید که دوست داری زودتر اجرا شود تا این رویاها را به چشم ببینی.
اما زمانی که نه به عنوان سوم شخص و مستمع بلکه به عنوان دوم شخص و مخاطب اجرای این بندها، متن را میخوانی، آنچه در ذهنت شکل میگیرد چیزی کاملا متفاوت است.
تو نمیدانی معنی ترکیب این کلمات در کنار هم دقیقا یعنی چه کار کنی؟ چه باید بسازی؟ و این راه که قرار است به عدالت بینجامد دقیقا از کجا میگذرد؟
کافی است کمی پی اش را بگیری و از آنها که زبان تعلیم و تربیت دنیا را بلدند، بخواهی برایت رمز گشایی کنند تا کاخ آرزوهایت خراب شود.
ظاهرش آن است که تنها، سرانه آموزشی هر دانش آموز به جای توزیع فراگیر در کشور، تحویل هر دانشآموز میشود تا خودش و خانوادهاش آن را به مدرسه مطلوبشان دهند و از این طریق، مدارس خوب، شانس استقبال بیشتر و البته جذب اعتبار بیشتر را کسب کنند؛ اما واقعیتی که همه میدانیم آن است که سرانه فعلی، پاسخگوی حداقل نیازهای لازم هر دانشآموز هم نیست چه برسد به آنکه بخواهد ارتقای سطح آموزشی او را رقم بزند. در چنین شرایطی تخصیص سرانه به این شکل و با وعده ارتقای کیفیت آموزشی، نه تنها باعث نارضایتی خانوادهها و عدم تحقق توقعاتشان میشود بلکه مدرسه را وادار میکند برای تعدیل فاصله توان خود با توقعات کاربرانش، دست به فشار دستمزدی بر معلمان و حتی کاهش خدمات آموزشی به صورت نامحسوس بزند.
از طرف دیگر، آموزش ماهیتی همگون که بتواند از طریق رقابت در کیفیت دست برتر را تنظیم کند ندارد؛ فلذا اینطور کالا فرض کردن آموزش، نتیجهای جز تشکیل مافیاهایی شبیه مافیاهای کنکور نخواهد داشت. مافیاهایی که میتوانند از طریق انحصاری که در دست دارند، هرطور دلشان بخواهد، جلوی هر نوع تصمیمگیری اساسی برای آموزش را بگیرند .
نقدها بسیار است اما مسئله این است که دلسوزانی که دغدغهشان بر زمین نماندن سند تحول بوده چه طور گمان کردهاند، یک مدل مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد و لیبرال، قرار است عدالت را، همان غایت بعثت را به ارمغان بیاورد؟ چه طور قرار است حق آموزش کالا فرض شود و در نهایت هرچقدر پول دهند، آموزش بگیرند؟
خوب است کمی تامل کنیم و بدانیم ما که شاگردان مکتب نهجالبلاغه و علم بهتر از ثروتیم، حق نداریم به هیچ بهانهای به سمت علم به شرط ثروت بریم.
ما رهبری دانا داریم که قبل از همه ما فهمیده است عصر فعلی، عصر پیچیدن باطل در پوششی از شعارهای حق گونه است و فرمان جهاد تبیین داده است.
زشت است ساده لوحانه هر طرح پیشنهادی را بپذیریم و بدون بررسی پیشینه و مبانی نظری پشتش، آن را ابلاغ کنیم. امید که مسئولان دارای احساس مسئولیت، کمی هوشمندانهتر به جنگ تهاجم فرهنگی بروند که بر مبنای فریب بنا شده است.
انتهای پیام