• امروز : یکشنبه - ۴ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : 23 - جماد أول - 1446
  • برابر با : Sunday - 24 November - 2024
13

مرگ تدریجی یک رؤیا

  • کد خبر : 3265
  • ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۲
مرگ تدریجی یک رؤیا
«نرگس‌‌ هستم. یازده ساله‌. دوست دارم درس بخوانم. بزرگ که شدم می‌خواهم معلم شوم. افغانستان که بودیم طالبان نگذاشت به مدرسه بروم. حالا که به ایران آمده‌ام هم نمی‌گذارند در مدرسه ثبت‌نام کنم. انگار امسال هم باید خانه‌نشین باشم...»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، مرضیه تعقلی؛ کودکان افغانستانی به شهریورهای سخت عادت دارند. بوی مهر و مدرسه که می‌آید کفش آهنین به پا می‌کنند و آماده می‌شوند برای رویارویی با انبوهی از موانع. می‌جنگند برای نشستن پشت نیمکت‌های کلاس درس؛ درست همان روزهایی که هم‌سن و سال‌هایشان گرم خرید کتانی و کوله‌ و جلد کردن کتاب‌اند. حالا هم شهریور است و چیز زیادی به شروع رسمی سال تحصیلی نمانده. خبر می‌رسد هزاران کودک افعانستانی‌ قادر به ثبت‌نام نشده‌ و پشت درهای بسته‌ی مدارس مانده‌اند. سختگیری‌های سلیقه‌ای بعضی مدیران و مسئولین، تکمیل ظرفیت مدارس و کمبود نیروی انسانی، سوء مدیریت مسئولین امر و انفعال اجرایی نهادهایی چون مرکز امور بین‌الملل و مدارس خارج از کشور از مجموعه عللی است که به گوش آشنایند و این‌روزها نیز چندباره مرور می‌شوند.

امسال البته افزایش ۳۰۰ هزار نفری جمعیت دانش‌آموزان اتباع در پی تسلط طالبان و تحولات سیاسی‌اجتماعی در افغانستان، شدت اثر عوامل مذکور را بیشتر کرده است. طبق شیوه‌نامه ابلاغی اخیر مرکز امور بین‌الملل آموزش و پرورش، ثبت‌نام کودکان در سن تحصیل افغانستانی که هنوز برگه آمایش ندارند در مدارس مجاز نیست. وزیر آموزش و پرورش نیز چندی پیش آب پاکی را روی دست مهاجرین ریخت و اعلام کرد که «به ما از سوی استانداری گفته شد اگر کسی در طرح آمایش نباشد، ثبت‌نام نکنید، من هم به استان‌ها اعلام کردم».

تا اینجای کار مسئولین از گیر کار سرشماری نشده‌ها می‌گویند در حالی‌که عمده‌ جمعیت مهاجرین اخیر، هم سرشماری شده‌اند هم مدارک دارند اما همچنان بنا بر دلایل یا به تعبیری بهانه‌هایی، ثبت‌نام نمی‌شوند. تعدادشان هم کم نیست؛ تا جایی که برخی آمار می‌گویند اگر سیاست‌ها بر همین منوال پیش روند، امسال بیش از ۱۱۰ هزار کودک اتباع از آموزش محروم خواهند بود. درک می‌کنم، این آمار و ارقام خود قدر کافی غریب و غم‌انگیزند ولی حالا که تا اینجا آمدید اجازه دهید قدری روضه‌ام را مکشوف‌تر کنم. مسئله، اساسا ختم به موقف شهریور ۱۴۰۱ یا بازه‌ی هرساله‌ی ثبت‌نام در مدارس نمی‌شود.

باید که پا را کمی فراتر گذاشت. مسئله نگاه اولویت آخری است که حتی اگر عزیزانمان دم آخر به هر ضربی در مدارس نام‌نویسی شوند هم روی مهاجرین افغانستانی وجود دارد و البته محدود به امر تحصیلشان هم نمی‌شود. مسئله سازوکار ریخته‌ و واریخه‌ای است که برخواسته از این نگاه و مقوی و تسری‌بخش آن است. مدیریت مهاجران گذشته بماند، امروز از مسئولین ذی‌ربط باید پرسید که چرا باتوجه به شرایط افغانستان و به تناسب حجم مهاجرت مردمانش به ایران، سیاست درخوری برای مواجهه‌ی با آنان اتخاذ و یا همانها که موجودند، اجرا‌ نمی‌شود؟

باید پذیرفت که عدد قابل توجه و درحال افزایش‌ مهاجرین افغانستانی، ایشان را از قاعده‌ی تعریف عموم ملل از مقوله‌ «مهاجرین» مستثنی و آنان را عملا به یک پیوست ابدی بر جمعیت ایران بدل کرده است. از سوی دیگر کیست که نداند ملت ایران و افغانستان برادرند و از یک بن و خاک‌. برادرانی که امروز به ما و مأمن ایران پناه آورده‌اند. ما با این مردمان بیشترین قرابت فرهنگی، دینی و آینی را داریم و این، غیر قابل انکار است. مهمتر از همه‌ی اینها نگاه فراملیتی و امت‌مدارانه‌ای است که جمهوری اسلامی بر آن بنا شده و بر منش جهان‌وطنی تأکید دارد.

این نگرشی بود که امام رحمة‌الله علیه در ابتدای انقلاب تبیین کردند و امروز نیز رهبری معظم بر آن اصرار دارند. خاصه در امر تحصیل مهاجرین رهبری صریحا اعلام کردند «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به‌صورت غیرقانونی و بی‌مدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل باز بمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبت‌نام شوند» اما آنچه در عمل واقع می‌شود ترک فعل آشکارایی است که بوی نخواستن و از سر باز کردن می‌دهد. رفتاری که ذیل غلط مرسوم «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» رنگ می‌گیرد و معلول نگاه درجه دوم و خارج از اولویت به مهاجرین افغانستانی است. نگاهی که نه اسلامی است و نه انسانی.

حقیقت این است که نوع مواجهه‌ی دولتی‌ها با مهاجرین و مسائل‌شان خواسته یا ناخواسته بر نگاه عامه‌ی مردم به عزیزان اتباع افغانستانی اثر دارد. این روزها که ماجرای ثبت‌نام نشدن دانش‌آموزان مهاجر نقل محافل رسانه‌ای شده فرصت دم‌ دستی است که سری به کامنت‌های یادداشت‌ها و اخبار حول این موضوع بزنید. با انبوهی از نظراتی مواجه خواهید شد که نقلشان هم شرمنده‌ام می‌کند. زیر این یادداشت هم بعید نیست چنین کامنتهایی ببینید؛ پیشاپیش از جانب همه‌شان عذرخواهم‌.

دیدن این مواجهات میان مردمانی که به درازای تاریخ هم‌ریشه و هم‌خون بوده‌اند و حالا در اقل اوصاف حق همسایگی و میهمانی بر گردن‌مان دارند غصه دارد. القصه، از روزگاری که دم از اخراج برادران و خواهران افغانستانی‌مان زدند تا امروزی که کودکانشان برای آموزش، این حق بدیهی هر آدمی، باید بجنگند زیاد نگذشته اما باید ترسید از مرز انسانیتی که این‌روزها زیادتر گسسته می‌شود. نگران باید بود برای شکافی که عمیق‌تر می‌شود میان آنچه که هست و آنچه قرار بود باشد. نگران باید بود برای رؤیایی که دارد می‌میرد.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://rastakhabar.ir/?p=3265
  • نویسنده : مرضیه تعقلی
  • منبع : رستانیوز
  • 630 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.