به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، حمیدرضا قائمپناه، معلم و مدیرمسئول پایگاه خبری تحلیلی رستا در یادداشتی نوشت:
نظام تعلیم و تربیت، صرفاً یک نهاد اداری یا یکی از زیرنظامهای فرهنگی کشور نیست؛ بلکه بستر اصلی تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و محل تلاقی همه مؤلفههای معرفتی، فرهنگی، اجتماعی و تمدنی آن است. از همین منظر است که امام خمینی (ره)، تعلیم و تربیت را نه یک حوزه تخصصی محدود، بلکه مهمترین عرصه برای ساختن جامعه توحیدی میدانند.
در اندیشه امام، انقلاب اسلامی صرفاً به معنای انتقال قدرت یا اصلاح ساختار سیاسی نبود. بلکه تحولی اساسی در درک انسان از خود، جهان و وظیفهاش در مسیر عبودیت الهی بود؛ تحولی که تنها از مسیر تربیت ممکن میشود. به تعبیر دیگر، انقلاب، پیش از آنکه بر ساختار حکومت تأثیر بگذارد، باید دلها را دگرگون کند، ارادهها را درگیر کند.
امروز، با گذشت بیش از چهار دهه از آن انقلاب بزرگ، هنوز تعلیم و تربیت ما در بسیاری از عرصهها، بر مدار مفاهیم و اهدافی میچرخد که نه از بطن جامعه اسلامی، بلکه از مدلهای غربی و سکولار به ما تحمیل شدهاند؛ مدلهایی که انسان را به موجودی صرفاً ابزاری و مهارتمحور فرو میکاهند. این در حالی است که هدف انقلاب، ساخت انسانی مؤمن، مسئول، عدالتخواه و مجاهد است.
امام در پیام ماندگار خود به هنرمندان، سه مفهوم بنیادین را مطرح میکند: «نفی طاغوت»، «تحقق عبودیت» و «جهاد فی سبیلالله». این مفاهیم، نه فقط دستور کار هنر انقلابی، بلکه نقشه راه نظام تعلیم و تربیت اسلامی نیز هستند. اگر هنر باید در خدمت تربیت انسانِ اهل حق قرار گیرد، مدرسه و معلم نیز دقیقاً باید در این مسیر حرکت کنند.
با این نگاه، هرگونه نوسازی آموزشی، اگر از پیوند با این غایات تهی باشد، سر از بوروکراسی بیروح، مهارتگرایی سطحی یا ساختارگرایی سکولار درخواهد آورد؛ همان مسیری که متأسفانه در سالهای گذشته، بخشهایی از آموزشوپرورش کشور به آن گرفتار شدهاند.
مقام معظم رهبری نیز، در ادامه همین اندیشه، بارها تأکید کردهاند که آموزشوپرورش «زیربنای همه زیربناها»ست و مدرسه را «کارخانه انسانسازی» میدانند. ایشان میفرمایند مدرسه باید مأمن تربیت انسان تراز انقلاب اسلامی باشد. انسانی که با بصیرت، مسئولیت، عدالتخواهی و روحیه جهادی تربیت میشود، نه صرفاً با محفوظات علمی یا مهارتهای بیریشه.
اگر امروز نظام آموزشی ما همچنان از گفتمان انقلاب اسلامی فاصله دارد، دلیل اصلی آن این است که بخش عمدهای از بنیانهای نظری، ساختارها و حتی اهداف آن، محصول جامعه و فرهنگی دیگرند؛ ما فقط آنها را ترجمه و تقلید کردهایم و به کار بستهایم. اما تمدن نوین اسلامی، با ترجمه ممکن نیست. محتاج تولید است، آن هم تولیدی که از ایمان، فطرت، عدالت و عبودیت بجوشد.
در اندیشه امام خمینی، معلم نه صرفاً آموزگار کلاس درس، بلکه الگوی تربیتی و مربی جانهاست؛ وارث راه انبیا و هدایتگر جامعه است. امام میفرمود:
«شغل معلمی شغل همان انبیاء است. پیامبر اکرم، معلم تمام بشر است… اگر معلم صحیح باشد، جامعه صحیح میشود… این شغل، شغلی بسیار شریف و مسئولیتی سنگین دارد، همانگونه که مسئولیت انبیاء سنگین بود.»
از نگاه امام، معلم، عامل «اخراج از ظلمات به نور» است؛ همان تعبیری که قرآن درباره رسالت انبیاء میفرماید. تعلیم، تنها انتقال معلومات نیست؛ فرآیند ساختن انسان است، انسانی که در مدار عبودیت، عدالت، مجاهده و رشد الهی حرکت میکند.
در گام دوم انقلاب، دیگر نمیتوان با ابزارهای کهنه تمدن غرب، سخن از تمدن نوین اسلامی گفت. ما محتاج تحولی حقیقی در تعلیم و تربیت هستیم؛ تحولی که از درونِ ما، از دل ایمان و فرهنگ و فطرت ما بجوشد. این تحول، با بازگشت به گفتمان انقلاب و امام آغاز میشود.
و این، معنای حقیقی بازگشت به اصل انقلاب اسلامی در تعلیم و تربیت است:
تربیت انسانی که اهل عبودیت است، دشمنشناس است، عدالتخواه است و خود را مسئول ساختن جامعه توحیدی میداند و تعلیم و تربیتی با اندیشه اسلامی و مورد قبول قرآن که کوبندۀ سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد.