به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، یادداشت فاطمه قرهداغی، معلم و سردبیر رستا:
عدالت آموزشی، پررنگترین و البته مظلومترین واژهای است که این روزها در رسانهها درمورد آن صحبت میشود. اسامی رتبههای برتر کنکور منتشر شده و گویا همه هر سال این موقع یادشان میآید که کیفیت مدارس دولتی رو به کاهش است. خبرنگارها هم به رسم هر سال میروند سراغ مقایسه شهرها و نام مدارس رتبه برترها و فریاد وامصیبتا از افراد مختلف سر داده میشود که ببینید آموزش و پرورش هر روز شکاف اجتماعی بیشتری ایجاد میکند؛ دانشآموزان مناطق محروم و مدارس دولتی دیگر نمیتوانند مثل بقیه دانشآموزان موفق شوند و هزار چیز دیگر. این پرونده رسانهای هم بعد از کمی سر و صدا تقریبا بسته میشود تا سال آینده. لازم است کمی دقیقتر به این پرداخت رسانهای نگاه کنیم.
مسئله ابتدایی این است که اساسا رتبه برتر کنکور میتواند سنجه درست و دقیقی از شکاف عدالت در کشور باشد؟ آیا کنکور مبنای خطکشی ما و موفقیت دانشآموزان و عدالت آموزشی است؟آیا اگر دانشآموزی در فضای آموزشی کشور مهارتهای خوبی به دست آورده باشد و بتواند در مسیر زندگی از آن بهره ببرد و تعمدا توان و انرژی خود را در کنکور و تست زدن نگذاشته است، از آموزش لازم بهرهای نبرده است؟
مسئلهی بعدی که بهنظرم یک برداشت تحریف شده است، مدارس سمپاد است. بهتر است به علت تشکیل مدارس سمپاد رجوع کنیم. مدارسی دولتی که برای پرورش دانشآموزانی که احتمالا بهره هوشی بالاتری دارند و در تحصیل سختکوشتر هستتد، شکل گرفته است. دانشآموزان از مدارس عادی دولتی میتوانند باآزمون وارد این مدارس شوند. میزان حقالثبت مدارس استعدادهای درخشان، بر اساس مصوبه هیئت امنای سمپاد، معادل ۵۰ درصد میانگین مبلغ بخشنامه مربوط به ثبتنام در مدارس غیردولتی هر شهر و البته برای دهکهای یک تا چهار هم رایگان است. با این حساب، دانشآموزان مستعد میتوانند در این مدارس تحصیل کنند و کاملا طبیعی است که رتبههای برتر کنکور از این مدارس باشند؛ در واقع این مدارس، نوعی از مدارس دولتی هستند و اتفاقا آموزش و پرورش در پرورش این دانشآموزان به لحاظ تحصیلی عملکرد خوبی از خود نشان داده است و تلاش قابل توجهی در راستای عدالت آموزشی داشته است. در نهایت اکثر رتبه برترهای کنکور هم از دل این مدارس هستند. پس این مقایسه که فقط دو دانشآموز از مدارس دولتی توانستهاند رتبه برتر کسب کنند درست نیست. اگر نقدی هست باید بر سر وجود یا عدم این نوع مدرسه و اساسا بحث جداسازی دانشآموزان و همچنین بررسی نحوه مدیریت مالی آن باشد و نه عملکرد آموزش و پرورش در تربیت رتبههای برتر کنکور!
مسئله بعدی و مهم این داستان، تاثیری است که این فضای رسانهای بر دانشآموزان مدارس دولتی میگذارد. مدارس دولتی ما معلمان توانمندی دارند که اتفاقا درصد بسیاری از آنان در مدارس غیرانتفاعی مشغول هستند. معلمانی که اخیرا درصد بالایی از آنان از طریق دانشگاه فرهنگیان تربیت شدهاند و به گفته کارشناسان به صورت کلی در مقایسه با معلمان مدارس غیرانتفاعی از کیفیت بالاتری برخوردارند. حواسمان باشد که این انگاره در ذهن دانشآموزان شکل نگیرد که چون در مدرسه دولتی درس میخوانند پس نمیتواند موفق شوند و هیچکس انتظاری از آنها ندارد و…
به صورت کلی این جو روانی در عملکرد دانشآموزان تاثیر مستقیم میگذارد و در نتیجه تمایل خانوادهها به مدارس غیردولتی بیشتر میشود و این چرخه ادامه پیدا میکند.
و در آخر لازم است تاکید کنم، منکر استضعاف مدارس دولتی نسبت به گذشته نیستم، ولیکن تقلیل این مسئله به این آمارها و گزارهها ما را از مسیر اصلی دور میکند و همچنان در این چرخه معیوب سرگردان میمانیم. عدالت آموزشی به مولفههای متعددی از جمله توزیع عادلانه معلم و نیروهای کیفیتبخشی، برنامه درسی و نحوه سنجش دانشآموزان در مناطق مختلف کشور و… بستگی دارد.