به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، سرویس استانی فارس، یادداشت، اگر بخواهیم تاریخ را بستری برای شدن و حرکت انسان و نه روایت حال مردگان ببینیم، متوجه دو اصل اساسی باید بشویم:
۱_ حادثهها همه شأنی از شئونات الهی است (کل یوم هو فی شأن). یعنی نظام خلقت و حتی فراتر از این عالم، چیزی جز حضور خداوند تبارک و تعالی نیست. همه امور تحت تدبیر و ربوبیت اوست و خداوند هیچ وقت جبهه حق را تنها نخواهد گذاشت. البته به شرط آن که مؤمنین از سنتهای الهی عدول نکنند و امید به وعدههای الهی داشته باشند و تنها به خداوند تکیه کنند. همچنان که امام عزیزمان گفتند توحیدمان کم است که آمریکا را ابر قدرت مینامیم و نه خدا را. یا در جایی دیگر این بزرگوار فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد. یعنی شرط فتح خرمشهرهای پیش رو نیز جاری شدن اراده الهی در بستر اراده امت است. در حوادث پیش رو هم باید با همین منطق و نگاه پیش رویم و محاسباتی مبتنی بر نظام آیات الهی داشته باشیم.
۲_ نزاع حق و باطل حقیقت جدایی ناپذیر از نظام خلقت میباشد و فلسفه تاریخ بر این اصل استوار شده است. فهم منطق مبارزه و مقاومت یکی از محوریترین اصول اسلام ناب محمدی(ص) محسوب میشود. اسلامی که عدالت زمینی و مبارزه با ظلم را متصل با توحید آسمانی میبیند و شعار توحیدی لا اله الا الله را ماهیتاً سیاسی و در بستر ادبیات مبارزه تعریف میکند. اسلامی که مبارزه سیاسی را خط ممتد سیره انبیا و ائمه میبیند و تشکیل حکومت اسلامی را محور تلاشهای این بزرگواران در نظر میگیرد. بنابراین در ایدئولوژی اسلام ناب، عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است. نکتهای که نسبت به حوادث اخیر حائز اهمیت میباشد، فهم این مبارزه و نبرد تاریخی و جایابی دقیق به موازات آن است. مبارزه با صهیونیسم و استکبار جهانی، یک مبارزه به وسعت تاریخ است و سابقهای دیرینه دارد که در این برهه حساس تاریخی، مبارزه ما وارد یک عرصه جدیتر و عمیقتر شده است. نبردی که ماهها قبل رهبر معظم انقلاب آن را یک جنگ وجودی تعریف کردند. طبیعتا مهمترین سلاح در این مبارزه، اراده مردم است. مهمتر از موشک و ادوات جنگی، اراده یک ملت است که نتیجه این مبارزه را مشخص میکند. اکنون که ما در حال یک جنگ ترکیبی هستیم و جریان معاند داخلی و خارجی خصوصا جریان سلطنتطلب، منافقین و فرقه بهائيت به عنوان عمله و مزدور رژیم صهیونیستی مشغول بر هم زدن روحیه و انسجام مردم است، بزرگترین راه اضمحلال این جماعت جنایت کار، همانند دهه شصت، نقش آفرینی و اراده مردم است. مراقب باشیم که در این جنگ روانی در دام خط روایت دشمن قرار نگیریم و با انسجام و همدلی، پشتیبانی لازم از نیروهای مسلح را داشته باشیم.
اما از آنجا که مهمترین مسئله نزاع حق و باطل، مسئله تعلیم و تربیت است، ضروری است که نظام تعلیم و تربیت و خصوصا معلمان عزیز، خود را در کانون این نزاع حق و باطل ببینند و موقعیت دقیقی را در این نبرد انتخاب کنند. به نظر میرسد یکی از مهمترین عرصههای مهم نقش آفرینی معلمان، عرصه روایت گری، خلق و صید موقعیتهای تربیتی است. چیزی که خلأ آن در ساحت تربیت سیاسی دانشآموزان ما وجود دارد. علیرغم صحنههای پرفراز و نشیب تاریخی بسیاری که در عمر ایران عزیز وجود دارد، متأسفانه دستگاههای فرهنگی و نظام تعلیم و تربیت نتوانستهاند نسل دانشآموز امروز را با این عبرتهای تاریخی ارتباط دهد و زمینه شکلگیری هویت تاریخی و سیاسی او را رقم زند.
به تعبیری میتوان گفت تربیت سیاسی و در امتداد آن تکوین هویت سیاسی مقدمه و اساس سایر ساحتهای تربیت میباشد. فهم ضرورت این موضوع را میتوانیم در کلام امام بزرگوار بیشتر درک کنیم. آنجا که در روز ۳۰ بهمن سال ۱۳۵۷ برای بازگشایی مدارس و دانشگاهها پیامی دادند که بند سوم آن را باید دوباره و دوباره بخوانیم: «باید در سراسر ایران با پاکسازی آموزش و پرورش از آثار فرهنگ استعماری، محیطی به وجود آورید که اطفال ما را شیر بچگانی که همیشه پشت جبهه مقاومت علیه آمريکا و صهیونیست و سایر چپاولگرهای شرق و غرب نشستهاند، تربیت کنید. و مطمئن باشید که خمینی تا قطع ریشههای استعمار چپ و راست همسنگر شماست».
تربیت سیاسی دقیقا به همین معناست که متربی بتواند اولا حیات خودش در نظام خلقت را در بستر مبارزه حق و باطل ببیند و به تناسب آن، موقعیت خودش را بتواند در بستر این مبارزه مشخص کند و سرانجام هویت خودش را بسازد. به هر میزانی که انسان بتواند در پس هویت خودش، مرزبندی درستی نسبت به جبهه حق و جبهه باطل ایجاد کند، به همان میزان کیفیت هویت و حضورش در این عالم هستی را رقم زده است.
امید است که بتوانیم راویان خوبی در این مبارزه بزرگ باشیم و با خلق موقعیتهای تربیتی، نهاد حیاتی مدرسه را به تعبیر امام راحل محل تربیت شیربچگان پشت جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی تبدیل کنیم.
✍مجتبی محمدی