به گزارش ایگاه خبری تحلیلی رستا؛ یادداشت زینب بدخشان، معلمی در یکی از مدارس متوسطه دوم در تهران، با انتشار صحبتهای اخیر رئیسجمهور مبنی بر نکات مثبت کلاسهای ۴۵ نفره با این نگاه که عدهای از اساتید حوزه آموزش و پرورش نیز نطق نمودند که بدین طریق میزان تدریس گروهی در کلاسهای درس افزایش پیدا میکند، به این فکر فرورفتم که آیا این اساتید حتی یک روز در کلاسهای درسی نسل جدید حضور پیدا کردهاند یا تنها کلاسشان همان کلاسهای بچههای آرام و حرف گوش کنِ سالیان گذشته بوده است؟
من بهعنوان یک معلم رسمی مدارس کاملاً دولتی در مقطع دوم متوسطه، با اینکه هنوز ۳ ماه از سال تحصیلی تمام نشده است، به دلیل شلوغی بیش از حد کلاسهایم احساس فرسودگی و خستگی شدید را هرروزه با تمام وجودم لمس میکنم.
بعد از سخنرانی رئیسجمهور محترم لازم دانستم تا قدری بیشتر از حال و هوای واقعی و حقیقی کلاسهای درس و مدرسه برای اساتید پشتمیزنشین و تصمیمگیر سخن بگویم:
میانگین کلاسهای من دختران دبیرستانی ۴۰ نفره هستند؛ فضای آموزشی اندک کلاسهایم بازدهی استاندارد تدریس را از من میگیرد؛ در برخی کلاسها دانشآموز دقیقاً تا جلوی پای من نشسته و من از جلوی پایم تا انتهای کلاس مسئول آموزشدادن به بچههای این سرزمین هستم.
از طرفی دخترانِ دانشآموز من، بسیار پرانرژی و با دغدغههای ذهنی کاملاً متفاوت، بسیار جسور و پراسترس هستند؛ حد انرژی آنها اینگونه است که بلافاصله بعد از طرح یک موضوع درسی یاد فلان خاطره در فلان روزشان میافتند و تا من آنان را دوباره سربهراه درس کنم نیمی از زمانم را از دست خواهم داد.
میزان استرس این بچهها آنقدر بالاست که بهراحتی میتوان به مراکز درمانی مراجعه کرده و تفاوت فاحش میزان مراجعه دانشآموزان آشفته ذهنی از نظر شدت استرس را با سالهای قبل مقایسه کرد.
بچههای من آنقدر جسور و تیزبین هستند که میدانند امروزه برای درآمدزایی لازم نیست حتماً درس بخوانند؛ اما متأسفانه به علت عدم فرهنگسازی درست در بین خانوادهها، دانشآموز بهاجبار خانواده پشت میز درس نشسته و کاملاً بیانگیزه و بیتفاوت به تلاش من برای تدریس و یادگیری، فقط برای حرفزدن با بغلدستی خود به مدرسه میآید. گاهی بعد از چهار زنگِ حدوداً یک ساعت و ۲۰ دقیقهای، وقتی به خانه بازمی گردم، تا ساعتها توان سخن گفتن در حنجرهام وجود ندارد چراکه نصف قدرت حنجرهام صرف آن شده تا به دانش آموزانم بفهمانم چرا باید برای پیشرفت کشورشان درس بخوانند اما نسل جدید حرفهای مرا صرفاً قصهای مادرانه میبیند.
آن چیزی که مدیر مدرسه از من میخواهد، چیزی که اداره آموزشوپرورش مرا بهوسیله آن میسنجد، چیزی که والدین و دانشآموزان از یک معلمِ خوب در مقطع دبیرستان توقع دارند، یک تدریس فوقالعاده و همهجانبه با حلکردن نمونه سؤالات متنوع برای آمادگی دانشآموز در امتحانات نهایی و کنکور است؛ حال فرض کنید یک معلم بخواهد با این ساعت کم و حجم زیاد مطالب کتاب و تمرکز و انگیزه بسیار پایین دانشآموز، به قول رئی جمهور محترم با تعداد ۴۵ دانش آموز به تدریس بپردازد؛ خب! چه بلایی بر سر این معلم نازل می شود؟
اساتید بزرگواری که چنین ایده هایی مطرح می کنند زخمی از این اتفاقات بر پیکره وجودشان نمی افتد زیرا این تنها معلم است که یک تنه باید پاسخگوی همه عوامل آموزشی باشد که چرا بودجه بندی درس هایش را تمام نکرده درحالیکه کسی چه میداند وقت گذاشتن برای ۴۵ دانش آموز چقدر زمان از معلم می گیرد!
البته آن چیزی که این اساتید می خواهند حذف حضور فیزیکی یک معلم است؛ همانطور که رئیس جمهور محترم فرمودند گویا باید کلاس ها دانش آموز محور بشود به جای اینکه معلم تدریس انجام بدهد!
بسیار خب؛ اگر اساتیدِ پرسن و سالِ کنار دست رئیس جمهور می خواهند از قطار توسعه آموزش و پرورش جا نمانند سوال این است آیا اصلا نظام آموزش و پرورش ایران، ظرفیت حذف معلم را دارد؟ شما که دوران کرونا را تجربه کرده اید و به وضوح مشخص شد که دانش آموز و والدین ایرانی بدون کمک معلم قدم آموزشی درستی برنخواهند داشت حال با چنین ظرفیتی، چنین پیشنهاداتی هم ارائه می دهید؟ شما امروزه باید قدردان و دست بوس همین معلم هایی باشید با حقوق اندک و مزایای ناچیز ساعت ها با دلسوزی برای فرزندان ایران در خانه و مدرسه کار آموزشی می کنند.
شاید بتوان گفت ایراد اساسی نظام آموزش و پرورش کشور ما این است که با تغییر دولت فورا تمام سیاست ها و مصوبات دولت قبلی کنار گذاشته می شود و به جای عمل و اصلاح آنچه در گذشته تصویب شده به ارائه طرح بحث های جدید می پردازیم.
اساتید محترم! نزدیک به ۱۲سال از نگارش سندتحول بنیادین در آموزش و پرورش می گذرد همچنین در سال گذشته نقشه راه این سند با تاکید مقام معظم رهبری به نگارش آن، به قلم درآمد. همچنین بندهای آموزشی سند هفتم پیشرفت سیاست های کلی با محورهای بسیارعالی ابلاغ شده است؛ به عنوان یک معلم خواهشمندم به جای ارائه تزهای به ظاهرجدید – چراکه این تزها در ذهن اساتید سن بالا و بیرون کلاس درس که درکی از نسل جدید ندارند، پرورش داده می شود- همان موارد مطرح شده در نقشه راه سندتحول و سندهفتم پیشرفت را دنبال کنید در غیراینصورت مطمئن باشید تا ۴سال آینده نه تنها هیچ تحولی در آموزش و پرورش اتفاق نمی افتد که حتی ممکن است ستون فقرات نظام آموزشی ایران دچار تزلزل بشود.
انتهای پیام