به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، عطیه محمدی فرد، معلم و خبرنگار رستا در یادداشتی به مناسب سالروز شهادت شهید بهشتی نوشت:
اسمش که میاد، واژههایی مثل منطق، عدالت، ایمان، شجاعت و استقامت داخل ذهنهایمان زنده میشود. شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی. نه فقط یک سیاستمدار و فقیه انقلابی، بلکه یک معلم واقعی بود. معلمی که حتی اگر در قامت یک روحانیِ بلندمرتبه ظاهر شد، اما همیشه در مسیر تربیت و آموزش و ساختن انسانهای بزرگ گام برمیداشت.
تربیتگر متفکر، نه فقط مدرس خشک
زندگی شهید بهشتی، سراسر پر از نشانههای تربیتی بود. از همان نوجوانی، وقتی زیر سقف حجرههای قدیمی مدرسهی صدر اصفهان درس میخواند، نگاهش فقط به حفظ متون دینی نبود؛ دنبال فهم و تغییر بود. وقتی وارد حوزهی علمیهی قم شد، همزمان با درس فقه و اصول، به یادگیری زبانهای خارجی، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی هم روی آورد. این یعنی همان موقع، دغدغهی بهشتی «مربیبودن» بود، نه فقط «معلمبودن».
او حتی وقتی به آلمان رفت تا مرکز اسلامی هامبورگ را اداره کند، بهجای اینکه فقط برای ایرانیهای آنجا خطبه بخواند، وارد دل جامعهی غربی شد. با جوانها صحبت کرد، به سوالهایشان گوش داد و با آنها بحث کرد. بهشتی میخواست نسلی از انسانهای متفکر، مؤمن و آگاه بسازد. تربیت برای این شخصیت بزرگ یک مفهوم داشت:
ساختن آدمهایی که بتوانند خودشان تصمیم بگیرند، نه اینکه فقط دنبالکننده باشند.
رهبر انقلاب چه گفتند؟
حالا بهتر است به سخنان رهبر بزرگ انقلاب دربارهی شهید بهشتی نگاهی بیاندازیم.
رهبر معظم انقلاب، که خودشان از نزدیک با شهید بهشتی آشنا بودند، بارها دربارهی عظمت شخصیت ایشان صحبت کردند. در یکی از سخنرانیهایشان فرمودند:
«بهشتی مظلوم زیست، مظلومتر شهید شد و خار در چشم دشمنان اسلام بود.»
و در جای دیگری تأکید کردند:
«بهشتی یک ملت بود برای ملت ما.»
این تعبیرها اتفاقی نیست. یعنی بهشتی فقط یک نفر نبود؛ یک جریان بود. جریانی که فکر و تحلیل را ترویج میکرد، اهل تأمل و گفتوگو بود و به جای تعصب، از عقل و تدبیر بهره میبرد. این دقیقا همان الگویی است که امروز ما به آن نیاز داریم.
ما چه باید بکنیم؟
حال سوالی که پیش میآید این است که این همه از زندگی شهید بهشتی گفتیم و حال وظیفه ی من به عنوان معلم/دانشجومعلم چیست؟ در ادامه قصد داریم به کارهای کوچکی که میتوانیم انجام بدهیم و راه شهید بهشتی را زنده نگه داریم اشاره کنیم.
ما که امروز وارد عرصهی آموزش شدیم، بهخصوص اگه دانشجو معلم هستیم، یک وظیفهی جدی روی دوشمون هست. راه شهید بهشتی، با شهادتش تمام نشد. تازه شروع شد. حالا نوبت ماست که این مسیر را ادامه بدهیم و زنده نگه داریم. اما چطوری؟
۱-تفکر را جای تقلید بنشانیم.
هر معلمی که فقط درس میدهد، ولی قدرت تحلیل و فکرکردن را به شاگردهایش یاد نمیدهد، از راه بهشتی دور است. ما باید فرصتهای مختلف یادگیری و فکر کردن را به دانشآموزانمان بدهیم و در نهایت با راهنمایی و هدایت آنان، مسیر درست را نشانشان بدهیم.
۲-گفتوگو بلد باشیم.
بهشتی در مناظرههایش نه توهین میکرد، نه تحقیر. گوش میداد و پاسخ میداد اما با منطق.
یک معلم خوب باید شنوندهی فعالی باشد.
حرف دانشآموزانش را گوش بدهد و پاسخی که به حرفها، سوالها و شبهههای آنان میدهد، پاسخی منطقی و عقلانی باشد.
۳-اهل عدالت باشیم.
چه در نمرهدادن، چه در برخورد با شاگردها مهمترین چیزی که باید رعایت کنیم، عدالت است. بهشتی هم عدالتمحور بود، هم مهربان. یک ترکیب کمیاب ولی لازم.
۴-دغدغهی تربیت داشته باشیم، نه فقط آموزش.
ما باید در کلاسهایمان فقط درس ندهیم، بلکه ارزش، اخلاق، انگیزه و امید هم تزریق کنیم. دانشآموز از ما فقط درس یاد نمیگیرد. شاید بشود گفت بیشترین چیزی که دانشآموزان از ما یاد میگیرند و در ذهنشان نقش میبندد رفتار و مسائل اخلاقی و مهربانی ما باشد. پس بهتر است علاوه بر درس دادنمان، روی مسائل تربیتی هم مانور دهیم.
۵-اهل مطالعه باشیم.
بهشتی همیشه در حال یادگیری بود. از فلسفهی غرب گرفته تا متون اسلامی. ما هم باید خودمان را رشد دهیم تا بتوانیم نسل آینده را رشد دهیم.
و پایان راه او، تازه آغاز ماست…
شهادت شهید بهشتی، اگرچه داغ بزرگی بود، ولی درختی را کاشت که امروز ما وظیفهی آبدادن و مراقبت ازش را داریم. راه بهشتی ادامه داره و این وظیفهی ما هست که این راه را زنده نگه داریم و آن را درست ادامه دهیم.
بهشتی الگو بود؛ نه فقط برای مسئولین و سیاستمدارها. بلکه برای تکتک ما، معلمها، مربیها و دانشجو معلمها. بیایم یاد بگیریم مثل او باشیم: عمیق، مهربان، منطقی، مقاوم و تربیتگر.
راهش ادامه دارد، چون ما هنوز هستیم و میتوانیم باشیم.