به گزارش سرویس تحول بنیادین پایگاه خبری تحلیلی رستا، مریم کبیری:
خروجی تربیت اسلامی، فرهنگی را میسازد که از آن به عنوان «فرهنگ اسلامی» یاد میشود و در ابعاد وسیعتر، این تربیت، تمدن را میسازد! چرا که تمدن ابعاد تجسمیافته فرهنگ است.
از پیش از انقلاب اسلامی ایران، ساختارهای آموزش و پرورش کشور اقتباس شده از دیدگاه آموزشی غرب است؛ به طوریکه با گذشت چهار دهه هنوز از این ساختار استفاده میشود و هیچ تغییری جز تغییرات سطحی صورت نگرفته است و درحالت کلی، این ساختار با متن انقلاب اسلامی هماهنگی ندارد.
در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، در رابطه با تغییر ساختار و روشهای آموزشی تلاشهایی صورت گرفته است؛ اما نتایج به دست آمده چیزی نیست جز سادهانگاری و سطحینگری نسبت به این موضوع و تغییرات انجام شده فقط در سطح ظاهر است و نه چیزی بیشتر.
در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که درآذر ماه سال ۱۳۹۰ تدوین شده و از نگارش آن نزدیک به ده سال میگذرد، در فصل پنجم (هدفهای کلان) و بخش اول به تربیت انسانی که تعریفی متفاوت از انسان در جوامع امروزی دارد، اشاره شده است و ویژگیهایی که مشتمل بر دیدگاه اسلام است ذکر شده است؛ از این جهت، این سند میتواند تا حدودی ساختار آموزش و پرورش فعلی را تغییر دهد! به شرط آن که طبق اصول و روشی مشخص به آن عمل شود.
برای اجرای مفاد این سند، ابتدا باید نسبت به موضوعات آن شناخت حاصل شود. در رابطه با این بخش از سند که ویژگیهایی از دیدگاه اسلام را در بر دارد، باید نسبت به اسلام و تربیت آن به طور جزئی پرداخته شود.
تربیت اسلامی
تربیت اسلامی تربیتی است که میتوان گفت تقریبا در هیچ یک از جوامع بشری بطور شایسته اجرا نشده است. لذا مصداق و مانندی ندارد. از این جهت، کاری نوین است که نیازمند دقت بالایی است. در موضوع تربیت اسلامی که مبنای آن اسلام است، ابتدا به بحث توحید برمیخوریم که اساس دین اسلام نیز بر همین پایه است. به گفته مقام معظم رهبری در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» توحید نه تنها نگرشی بیتفاوت نیست، بلکه شناختی متعهد و بینشی فعال و سازنده است و توحید، از ارکان جهانبینی اسلام است. این یعنی تاکید تفکر اسلام بر مسئله توحید است. همچنین در کتاب «خودسازی» اثر اکبر سعیدینژاد، به این قسمت از صحیفه امام اشاره شده است که انبیا برای این مبعوث شدند که مردم را به توحید دعوت کنند! لذا در رابطه با تربیت اسلامی و برای شکلگیری چنین تربیتی، مسئله توحید مقدم میشود و باید در این حیطه شناخت کامل کسب شود؛ چرا که هر حرکت تخریبی که شکل میگیرد از شرک است و شرک، نقطه مقابل توحید! به گونهای که هیچ اصلاحی در جوامع بشری بدون این اصل اساسی صورت نمیگیرد. به گفته مقام معظم رهبری در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» عقیده به توحید، یک ایمان است و ایمان همان حالت باور عملزا است. کسی که توحید را قبول داشته باشد، تعهدها را عمل میکند و به خصوص این که تعهدی که توحید بر دوش موحد میگذارد، موثرترین تعهدها در میان عقاید اسلامی و دینی محسوب میشود.
پس از شناخت توحید، باید روشی اصولی را پیش گرفت که فضای تربیت اسلامی بر مبنای توحید را در جامعه مهیا کند. در این چهار دهه روشی پیش گرفته نشده است که حتی بتواند به موضوع توحید بپردازد. از این جهت روش از اهمیت بالایی برخوردار است.
ابتدا پرورش؛ سپس آموزش
در کتاب خودسازی اثر اکبر سعیدینژاد، به این قسمت از صحیفه امام اشاره شده است که «رسالت انبیا، تربیت انسانها و تزکیه نفوس است. آنها آمدهاند که بشر را از این عالم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به او بفرمایند. انبیا آمدهاند که همه احتیاجات انسان را بیان کنند و انسان اگر به چگونگی برنامه آنها عمل کند، به سعادت هر دو عالم می رسد.» همچنین به دیدگاه امام (ره) اشاره شده است که میفرمایند «همه گرفتاریهای بشر به خاطر این است که تزکیه و تربیت نشده است؛ عالم و دانشمند شده است، اما تربیت نشده است.» ایشان تصریح کرده است که «قبل از آموزش، باید پرورش باشد. ابتدا تربیت و بعد تعلیم.»
بنا بر این دیدگاه، آموزش و پرورش فعلی کاملا برعکس پایهگذاری شده است! یعنی ابتدا آموزش را در نظر دارد و بعد پرورش که این روش کاملا عکس دیدگاه قرآن است؛ يُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ ابتدا تزکیه و تربیت، سپس تعلیم و آموزش.
در بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی (۲۹/۰۳/۱۳۹۱) ایشان به این مطلب اشاره کردهاند که بعثت دارای ابعاد و جهاتی است. رشتههای نوری که از این حادثه بر بشریت تابیده است، یکی دو تا نیست؛ لیکن امروز بشریت به دو جریان ناشی از بعثت نیاز تام دارد: یکی برانگیخته شدن فکر و اندیشه است، و یکی تهذیب اخلاق. اگر این دو تأمین شد، خواستههای دیرین بشریت تأمین خواهد شد؛ عدالت تأمین خواهد شد، سعادت تأمین خواهد شد، رفاه دنیا تأمین خواهد شد. مشکل اساسی در این دو بخش است . فرمود: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق». یا در قرآن فرمود: «هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایاته و یزکّیهم». بعد از تزکیه است که میفرماید: «و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» این یک هدف والاست؛ تزکیهی نفوس، تطهیر دلها، والا کردن اخلاق بشری، نجات دادن انسان از مزبلهی گرفتاریهای اخلاقی و ضعفهای اخلاقی و شهوات نفسانی. این، یک مقصد و یک هدف.
فرهنگ اسلامی
بنابراین روش اصولی که باید به آن پرداخت ابتدا شناخت اسلام و مفاهیم آن، سپس استفاده از روش پرورش و بعد آموزش. خروجی این روش و این تربیت، فرهنگی را میسازد که از آن به عنوان فرهنگ اسلامی یاد می شود. در کتاب «ماجرای فکری شهید آوینی» اثر وحید یامینپور در این باره ذکر شده است که فرهنگ اسلامی، فرهنگی است که در آن انسان تعریف متفاوتی دارد. انسانی که بر اساس ارزشهای اخلاقی و وحیانی میاندیشد و رفته رفته تمدنی میسازد که با تمدن غرب متفاوت است. از این جهت فرهنگ اسلامی در ابعاد وسیعتر «تمدن» را میسازد، چرا که بنا به دیدگاه شهید آوینی، تمدن، ابعاد تجسمیافته فرهنگ است»