به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا؛ یادداشت رضا کلیوندی، دبیر واحد روایت مدرسه؛
معلم فراری؛ محمدابراهیم همت
خوابی مثل شهادت. مهر ۵۷ خوابی دیده بود به بلندای ۸ سال که البته همهاش خواب خواب هم نبود. خلاصهاش شد شهادت ۳۶ هزار دانشآموز. این چند روز ابتدای مهر، نماد هویت ایران اسلامی هم است. نماد مقاومتی ۸ ساله در برابر جنگ تحمیلی حزب بعث علیه جمهوری نوپای اسلامی که هنوز دوسالگی پیروزی را هم جشن نگرفته بود.
تهاجم صدام ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شروع شد و ۲۹ تیر ۱۳۶۷ تمام شد. هفته اول مهر نماد این مقاومت دو هزار و ۸۵۷ روزه هم است. هفتهای که نسبت آن با معلم و مدرسه و دانشآموز و ساختار آموزش و پرورش رسمی را میتوان در افرادی مثل محمدابراهیم همت پیدا کرد.
جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی ۱۲ روز طول کشید. مقایسه کنید با دفاع مقدس و ۲۸۵۷ روز آن که ۲۳۹ برابر است. بله، جنگ و نحوه مواجهه متفاوت شده است و نمیتوان شدت این دو را فقط با بررسی طول آن بیان کرد. ولی خب جنگ، جنگ است دیگر. استقامت و صبر و امید میخواهد.
معلم نسبتش با این قضایا چیست. اگر معلم سال ۵۷ و ۵۹ میشد فعال فرهنگی و جهادی و نظامی و آخر سر هم فرماندهی لشگر تهران. معلم و دانشجومعلم ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ کجای ماجرای جنگ است. بیانیه پر کند و فرماندهی جنگ را مثلاً به نقد بکشد یا اینکه غرق سیاستهای دولت و جریانهای سیاستزده شود. همان معلم بیصدای بخشنامهای که برای کنش جنگی هم باید منتظر ابلاغ و بخشنامه از بالاسرش باشد. راه دیگری هم هست. معلمی که نسبت خودش و شرایط را درک میکند و معلمی را محدود به کلاس درس نمیداند.
«معلم فراری» نام کتابچهای از زندگی محمدابراهیم همت هم است. معلمی که در عهد پهلوی سر کلاس تاریخ میرفت و در شرایط ابتدای انقلاب وارد فعالیتهای فرهنگی و جهادی و بعد هم نظامی شد. بعد هم شهید بود و آخر سر هم شهید شد. «معلم فراری»، معلم فراری از کلاس درس نیست. معلم فراری معلم فراری از طاغوت است که کلاس درسش را محدود و محصور در کلاس درس نمیبیند.
معلم را کارمند و بخشنامهپسند میبینید یا پیامبر و جریانساز؟! برنامه درسی که اولی را انتخاب کرده و تاریخِ امثال رجایی و باهنر و بهشتی و مطهری و همت و ۵ هزار شهید فرهنگی دفاع مقدس را در قالب همان معلمِ آرام سر به زیر و بخشنامهای روایت میکند. ابتدای سال تحصیلی و در همین هفته اول مهرماه که هفته دفاع مقدس هم نامیده میشود خیلیها تریبون دست گرفته، داد اصلاح و روایت درست دفاع مقدس را سر میدهند.
خیلیهای دیگر هم در جوابیهی آن دسته قبلی، نوید این اصلاح و تغییرات را میدهند و گزارش پر میکنند که مثلا در فلان صفحهی یکی دیگر از کتابهای درسی چندخطی درباره جنگ تحمیلی و شهدا و مقاوت و فرهنگ ایثار اضافه شده است. امسال به این همه تریبونها، دلواپسی روایت جنگ ۱۲ روزه هم اضافه شده است. میمون و مبارک و ارزشمند است؛ ولی نمیشود ندید که روایت، روایت منفعلی است و دید به معلم در روایت این تاریخ منفعلانه و بخشنامهای. حلقهی وصل معلم و آن ۲۸۵۷ روز یا این ۱۲ روز، جریانسازی و درک شرایط برای کنش فعال است نه حفظ و بسط چند تاریخ و نام عادیِ عاری شده از رسالت معلمی و پیامبری.
کفش آهنین، روایت فعال، یا روایت منفعل
معلم ۱۴۰۴ قرار نیست کنشی دقیقاً مشابه معلم مدل ۱۳۵۹ داشته باشد. قرار نیست لزوماً فرمانده نظامی شود. ولی از آن ور بام نیفتیم. معلم همانطور که قرار نیست کلاس درس و معلمیاش را ول کند، قرار نیست محدود به چهاردیواری کلاس و حیاط مدرسه و چند ابلاغ و بخشنامه شود. معلم به مثابه موجودی که بنیانگذار انقلاب شأنیتش را پیامبری میداند، کفش آهنین تن زده نقشآفرینی و امر تربیت را در همه شرایط دنبال میکند. خاصه در جنگ تربیتی حاضر. معلم در این شأنیت، پاشنه کفشش را بالا کشیده و حی و حاضر، آماده است فراتر از کنشهای سیاستزده و پر از نق قدم بردارد.
روایت درست دفاع مقدس و جنگ دوازدهروز فقط از مسیر به زور چپاندن چند سطر اضافه در کتب درسی محقق نمیشود. (که البته همان هم بهشدت ناکافی و سطحی است) روایت مقاومت و دفاع مقدس که تقاطع موضوعی میان هویت اجتماعی، فرهنگی، و دینی ما ایرانیهاست نیازمند اصلاح انگارهی ما و ساختار آموزش و پرورش رسمی از معلم، مطابق سند تحول بنیادین و دیگر اسناد بالادستی است.
انگارهای که در آن معلم خود و کلاس درسش را محدود به چهاردیواری مدرسه و حیاط آن نمیکند. انگارهای که پلهی اولش، روایت درست معلم و امر معلمانه و دیدن تاریخ از دریچه نگاه الگوهای تاریخی و روایی معلمی است. روایت منفعلانهی تاریخ از هیچ بهتر است؛ ولی هنور با چیزی که باید فاصله دارد. برنامه درسی و سیر روایت مقاومت ایران اسلامی باید هر چه بیشتر و هر چه زودتر به روایتی فعالانه از دیدگاه امر تربیتی نزدیک شود و بتواند ارتباط معلمانه و جریانساز بین گوشهگوشهی آن را بیان کند.














