• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 1 - رجب - 1447
  • برابر با : Saturday - 20 December - 2025
0
یادداشت|

فرصتی برای تحول و ارتقا در منابع انسانی که هنوز باقی است

  • کد خبر : 9897
  • ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۶
فرصتی برای تحول و ارتقا در منابع انسانی که هنوز باقی است
با نزدیک‌شدن تدریجی به موج بازنشستگی چند صدهزار معلم دهه شصتی طی پنج تا ده سال گذشته، آموزش‌وپرورش در برابر یکی از مهم‌ترین موقعیت‌های چند دهه اخیر برای بازآرایی وضعیت نیروی انسانی و آغاز موجی تازه از تحول قرار دارد. گرچه بخشی از ظرفیت‌های این دوره طلایی، به دلیل تصمیم‌گیری‌های پراکنده و دیرهنگام، کم‌تر مورداستفاده قرار گرفت، اما فرصت تحول و ارتقا در این زمینه از دست نرفته است. تحول در نظام تعلیم‌وتربیت یک‌روند مستمر، عمیق و چندلایه است و می‌توان بااراده و برنامه‌ریزی درست، مسیر آینده را ترمیم و تقویت کرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، محمدحسین اسدی، عضو سرویس معلمان در یادداشتی پیرامون وضعیت نیروی انسانی آموزش‌وپرورش نوشت:

موقعیتی که نیمه‌تمام ماند، نه از دست رفت
جام ملت‌های آسیا بود و لحظات آخر بازی. نفس‌ها در سینه‌ها حبس شده بود. اگر می‌توانستیم در این لحظات پایانی دروازه قطر را باز کنیم، بالاخره رنگ فینال آسیا را به چشم می‌دیدیم. همه چیز آماده بود. جهانبخش توپ را از پشت محوطه جریمه به سمت دروازه شوت کرد؛ ولی این تیرک دروازه بود که اجازه پیروزی به تیم ملی را نداد. سال‌ها انتظار برای رسیدن به چیزی که همواره آن را می‌خواستیم، در یک‌لحظه دود شد و به هوا رفت.

فرصت طلایی بازنشستگی جمعی؛ یکی از لایه‌های تحول
این قصه خیلی آشناست. طی دهه‌های گذشته بارها از ضرورت تحول در آموزش‌وپرورش سخن گفته شده بود؛ نه فقط تحول در نیروی انسانی، بلکه تحول در محتوا، مدیریت، فرهنگ‌سازمانی، فناوری، گفتمان تربیتی و حتی تصور ما از مدرسه. تحول در نظام تعلیم‌وتربیت یک‌روند مستمر و اراده‌های جدی و جمعی را می‌طلبد. تحول به‌راحتی رقم نمی‌خورد. مخصوصاً که ابعاد مختلفی را شامل می‌شود. در این میان، نیروی انسانی یکی از ساحت‌های تحول است مهم، اما نه همۀ ماجرا. شاید باورش سخت باشد که فرصت برداشتن گامی به سمت تحول، در چند سال اخیر کاملاً ممکن و در دسترس بود.
دهه شصت معروف است به رشد بی‌نظیر جمعیت کشور. از همین روست که بسیاری از معلمان در آن دهه به‌صورت فشرده و گسترده طی چند سال وارد سیستم شدند و در بازه‌ای ده‌ساله از اواسط دهه نود تا امروز به‌تدریج از آن بازنشسته می‌شوند. این موج، فرصتی برای جوان‌سازی، بازتعریف نقش‌ها و ارتقای کیفیت بود.

هشدارهای رهبری که می‌توانستند آغاز یک اصلاح عمیق باشند
با نزدیک‌شدن به موعد بازنشستگی صدها هزار نفر در این دهه‌، زیرساخت‌های تربیت‌معلم در دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی به‌روز نشد. به طور تقریبی میانگین ورودی به دانشگاه فرهنگیان در دهه نود 15 هزار نفر در سال بوده است که چندین برابر از بازنشسته‌ها کوچکتر است.

این موقعیت استثنایی، به‌جای آن که به فرصتی برای تحول در آموزش‌وپرورش بدل شود، کم‌کم به یک تهدید بزرگ تبدیل شد. تا جایی که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۷ در دیدار با دانشجو معلمان فرمودند:
«… آقایان گفتند و بنده هم اطّلاع دارم که تا چهار سال دیگر، تعداد انبوهی از معلّمین – تعداد کثیری – وارد بازنشستگی می‌شوند و آن کسانی که از این دانشگاه‌ها، [یعنی] دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی، تحویل داده می‌شوند به آموزش‌وپرورش، بسیار کمتر از آن مقداری هستند که از آموزش‌وپرورش خارج می‌شوند؛ این یک بحران است برای آموزش‌وپرورش؛ نباید چنین اتّفاقی بیفتد…»

آزمون‌های استخدامی؛ مسکن اضطراری، نه راه‌حل اصلی
علی‌رغم هشدارهای مکرر، چند سال بعد این ناترازی، خود را در قالب کلاس‌های بدون معلم نشان داد. گفته می‌شود در این شرایط فوری، مسئولان باید تصمیمی اضطراری می‌گرفتند. درحالی‌که مطابق قاعده، باید تمام ورودی‌های آموزش‌وپرورش از مسیر دانشگاه فرهنگیان باشد، اما به دلیل کمبود نیرو، آزمون‌های استخدامی برگزار شد تا فارغ‌التحصیلان سایر دانشگاه‌ها نیز جذب شوند.

در همان دیدار، رهبر معظم انقلاب این شیوه را اضطراری دانستند و افزودند:
«… البتّه گفته می‌شود که از بیرون کسانی را می‌گیرند، [ولی] آن یک عمل اضطراری است و در صورت ناچاری و اضطرار البتّه اشکال ندارد؛ علی‌الاصول هم یک کارِ درستی نیست؛ معلّمی یک حرفة فنّی است، یک کار هنری است؛ یادگرفتن لازم دارد؛ اینجا شما معلّمی را یاد می‌گیرید؛ آن که در فلان دانشگاه دیگر درس‌خوانده، او این معلومات شما را که در اینجا یاد گرفته‌اید ندارد؛ چطور می‌خواهد معلّمی کند؟…»

البته؛ راه‌حل اضطراری را نیز می‌توان کیفیت‌بخشی کرد. در سال 1402 فرایند مثبتی برای ایجاد تحول در نظام سنجش و پذیرش افراد شروع شد. فرایندی که با حضور ارزیاب‌ها، آزمون کتبی، مصاحبه و … اجازه می‌داد کسانی که استعداد معلمی، شوق معلمی و البته کیفیت مدنظر معلمی را دارند وارد آموزش و پرورش شوند. امری رو به جلو که متاسفانه با تغییر دولت، این ریل‌گذاری تقریبا متوقف و به فراموشی سپرده شد.

این مدل علی‌رغم ایرادات و انتقاداتی که به آن وارد است، می‌توانست الگوی ملی شایسته‌گزینی معلم در کشور باشد؛ الگویی که توجهش تنها به مدرک نیست، بلکه ویژگی‌های تربیتی، انگیزشی، شخصیتی و هویتی معلم را هم شامل می‌شود.

جایگاه دانشگاه فرهنگیان؛ نیازمند احیا، تقویت و توسعه
دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی تنها مراکز تخصصی تربیت‌معلم‌اند؛ اما در متن تحولات دهه اخیر، نقش آن‌ها به «ظرفیت کمی» تقلیل‌یافته است.
درحالی‌که وزارتخانه برای تحول واقعی باید اولاً ظرفیت این دو دانشگاه را افزایش دهد، ثانیاً کیفیت برنامه درسی، هیئت‌های علمی و تجهیزات را افزایش دهد و درنهایت این دو دانشگاه را به مرجعیت علمی تربیت‌معلم بازگرداند.

فقدان سند جامع سرمایه انسانی؛ حلقه مفقوده سال‌های گذشته
سال‌هاست که آموزش‌وپرورش بدون یک سند جامع نیروی انسانی اداره می‌شود؛ سندی که باید تکلیف ۴ محور اصلی را روشن کند:
1. تأمین نیروی انسانی
2. تربیت و حرفه‌ای‌سازی
3. توانمندسازی و ارتقای مستمر
4. نگهداشت و ایجاد انگیزه

بدون چنین سندی، تصمیم‌ها ناهمگون، کوتاه‌برد و مقطعی خواهند بود. دقیقاً همان مشکلی که اکنون با آن مواجهیم. اگرچه که تدوین این سند در برنامه هفتم پیشرفت به‌عنوان یک حکم قانونی مصوب شده و می‌بایست تا شش ماه بعد از لازم‌الاجرا برنامه هفتم، ترتیبات قانونی آن، انجام می‌شد؛ اما هنوز از پیش‌نویس آن نیز، خبری در دسترس نیست.

چه باید کرد؟
«دیر تصمیم گرفتیم، بد تصمیم گرفتیم و آن تصمیم را بد اجرا کردیم.»
شاید این بهترین شرح از وقایع آن سال‌ها باشد. در فعالیت‌های بلندمدت و دیر بازده، اثر یک تصمیم اشتباه، موقتی و زودگذر نیست. بلکه می‌تواند سلسله فرایندهای نادرستی در سیستم ایجاد کند که فاصله میان آرمان‌ها و خروجی‌ها را زیاد کند. فرایندهایی که اصلاحشان دهه‌ها زمان می‌برد.

اما به باور نگارنده، فردای آموزش‌وپرورش الزاماً تیره‌وتار نخواهد بود. حالا که به هر طریق، تعداد زیادی از افراد تحصیل‌کرده با روش آزمون استخدامی پا به این شغل مقدس گذاشته‌اند، باید از دل این معضل، فرصت‌هایی برای تحول پیدا کنیم. هرچند که از حالت ایدئال فاصله داریم؛ ولی هنوز کارهایی از دستمان برمی‌آید.

1. با توانمندسازی حین خدمت، معلمان را در هر رتبه‌ای که هستند، رشد دهیم. معلم نباید خود را «رهاشده» در سیستم احساس کند. نباید این باور ایجاد شود که ساختار به فکر رشد علمی و هویتی او نیست. آیا دوره‌های ضمن خدمت با این قالب و این محتوا، بازدهی مدنظر را دارند؟ به‌جز برگزاری دوره، چه ابزارهایی برای توانمندسازی معلمین در دست وزارتخانه است؟ آیا خود معلمین از ضرورت رشد مداوم آگاهی دارند؟ پاسخ به همة این سؤالات ما را یک گام به نتیجة مطلوب نزدیک‌تر می‌کند.
2. ارتقای شأن هویتی معلم از «مدرس» به «رهبر تربیتی». معلم فقط انتقال‌دهنده محتوا نیست؛ کنشگر فرهنگی، تربیت گر هویت نسل آینده و عنصر تمدن‌ساز است. تحول بدون تقویت این جایگاه ممکن نیست.
3. با پایش مداوم وضعیت آموزشی معلمان، بهترین روش‌های ممکن را برای ارتقای این نظام اجرایی کنیم. البته که اکثر جمعیت معلمین کشور، افرادی خدوم و ایثارگر هستند و برای کمک به دانش‌آموزان از هیچ تلاشی مضایقه نمی‌کنند. ولی عده‌ای هم با اهمال‌کاری از مسئولیت سنگینی که بر عهده‌شان است شانه خالی می‌کنند. دانش‌آموزان بزرگ‌ترین سرمایة آیندة کشور هستند. خانواده‌ها این سرمایه‌ها را در دستان آموزش‌وپرورش به امانت گذاشته‌اند. پس برای کیفیت‌سنجی معلمان باید تعارفات و رودربایستی‌ها را کنار گذاشت.
4. احیای الگوی شایسته‌گزینی کانون‌های ارزیابی سال ۱۴۰۲ و رفع ایرادات آن؛ اگر این مدل تکمیل و ملی شود، می‌تواند کیفیت ورودی‌ها را برای دهه‌های آینده تضمین کند.
5. تدوین و اجرای سند جامع سرمایه انسانی
6. توسعه همه‌جانبه دانشگاه‌های تربیت‌معلم
توپ در زمین ماست. شاید فرصت قبلی ازدست‌رفته باشد، اما این بار موقعیتی داریم که باید گل شود.

لینک کوتاه : https://rastakhabar.ir/?p=9897

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.