به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، حدیث روزبهانی، معلم و فعال تعلیموتربیت در یادداشتی نوشت: ماجرا از خردادماه ۱۴۰۲ آغاز میشود؛ زمانی که «مصوبه کیفیتبخشی به دانشگاه فرهنگیان» در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید.
ماده ۷ این مصوبه بر تغییر و بازآرایی ساختار مراکز تربیت معلم و تبدیل آنها به ۳۱ دانشگاه ملّی در استانها دلالت دارد. اما در این میان، برخی نکات مهم و ظرایف اساسی مورد غفلت لایه سیاستگذار قرار گرفته که باید با دقت و حساسیت بیشتری مورد توجه واقع شود.
طراحان این ایده، بدون توجه به آثار ضمنی برخی تصمیمات در حوزه ساختار، بنا دارند خلأهای مدیریتی و راهبری دانشگاه فرهنگیان را با الگوبرداری از سایر دانشگاههای وزارت علوم ـ از جمله دانشگاه آزاد اسلامی ـ پوشش دهند.
پرسش اساسی این است که مگر ساختار هر نهاد نباید تجسم هدفی باشد که بهخاطر آن تأسیس شده است؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا باید ساختار دانشگاه فرهنگیان عاریتی از دیگر دانشگاهها باشد؟ این تغییر در ساختار، نماینده چه نگاهی است و تا چه اندازه میتواند در تحقق مأموریت تربیت معلم انقلاب اسلامی اثرگذار باشد؟
طراحان این طرح معتقدند هموزن شدن مراکز تربیت معلم با سایر دانشگاههای وزارت علوم، موجب ارتقای اعتبار و کیفیت میشود.
این در حالی است که از سال ۱۳۹۰، دانشگاه فرهنگیان با مأموریتی منحصر بهفرد برای تربیت معلمان آیندهساز کشور تأسیس شد. همین مأموریت خاص، کافی است تا سیاستگذاران را از قیاس این دانشگاه با دیگر مراکز علمی بازدارد و هرگونه تغییر ساختاری را متناسب با اقتضائات و نیازهای تربیت معلم تنظیم کنند.
این طرح، با استناد به دلایل زیر، نیازمند بازنگری و رفتوبرگشتهای کارشناسی جدیتری است:
۱. نادیده گرفتن «فعل تربیت» در اقتضای دانشگاهی شدن
مطابق ساختار جدید، دانشکدههای علوم تربیتی، علوم پایه، تربیت بدنی و علوم انسانی از یکدیگر تفکیک میشوند. در نتیجه، تربیت تخصصی و دانشافزایی صرف جایگزین تربیت تمامساحتی معلم خواهد شد.
غلبه نگاه تخصصی در فرآیند آموزش دانشجومعلمان، به تضعیف هویت یکپارچه آنان میانجامد. در چنین شرایطی، چه تفاوتی میان تحصیل در رشتههای تخصصی سایر دانشگاههای وزارت علوم و تحصیل در مرکز تربیت معلم باقی میماند؟
افزون بر این، مواردی مانند افزایش حدود ۵۰۰۰ پست اداری جدید، ادغام معاونت فرهنگی و دانشجویی، تأکید بر تربیت معلم پژوهنده بهجای تقویت بعد هویتی دانشجومعلمان، بیتوجهی به تربیت چندمهارتی (مطابق سند تحول بنیادین) و فقدان ارتباط روشن با نیازهای روز آموزش و پرورش، همگی نشان میدهد که ساختار جدید عملاً در خدمت تربیت معلم نخواهد بود و رویکرد دانشگاهمحور بر مأموریتمحوری غلبه یافته است.
۲. شأن حاکمیتی دانشگاه تربیت معلم؛ خط قرمز انقلاب اسلامی
یکی از خطرات بزرگ این طرح، تضعیف شأن حاکمیتی دانشگاه فرهنگیان است.
از دلایل مطرحشده برای «ملی شدن دانشگاهها»، تفویض اختیار به استانهاست؛ الگویی برگرفته از تجربه سایر دانشگاهها. بر اساس این مدل، اختیار به استانها واگذار و نقش سازمان مرکزی به نظارت محدود میشود.
اما در عمل، این روند منجر به شکاف جدی میان کیفیت دانشگاههای استانی خواهد شد. حتی طراحان طرح، با تقسیمبندی استانها به چهار طبقه، زمینه نابرابری در منابع و فرصتها را فراهم کردهاند.
افزون بر این، تفویض اختیار در حوزههای مالی، انتصابات و محتوا باعث سلب امکان راهبری و سیاستگذاری کلان از سازمان مرکزی میشود. نتیجه چنین فرایندی، شکلگیری تعاریف متنوع و سلیقهای از مفهوم معلم و از بین رفتن هویت واحد در نظام تربیت معلم خواهد بود.
تمرکزگرایی و حفظ شأن حاکمیتی در دانشگاه فرهنگیان یک ضرورت انکارناپذیر است و باید بهجای تضعیف آن، تقویت شود.
۳. ساختار جدید، مبتنی بر درک دقیق از میدان و اقتضائات نیست
ضعف زیرساختها از جمله کمبود فضاهای آموزشی، سازمان را ناگزیر به شیفتبندی جنسیتی کرده که عملاً تربیت شبانهروزی و فعالیتهای فرهنگی را ناممکن میسازد.
همچنین، کمبود هیئت علمی و عدم تناسب ظرفیت دانشجومعلمان با گروههای آموزشی، از دیگر نشانههای غفلت سیاستگذاران از واقعیتهای میدانی است.
طرح مذکور، مدتها بهصورت محدود و غیرعلنی در میان عدهای خاص از سیاستگذاران بررسی شده و فاقد پشتوانه کارشناسی جامع است.
پیشنهاد میشود برای اصلاح آن، چارچوبی اختصاصی تعریف شود تا ضمن حفظ مناسبات تربیت معلم، از انحراف مأموریتی جلوگیری کند. این اصلاح میتواند شامل تغییر پستها بر مبنای رویکرد تربیتی، تدوین ضوابط جدید جذب اعضای هیئت علمی و پرهیز از تقلید از الگوهای وزارت علوم باشد.
متأسفانه طراحان مکرراً تأکید میکنند که این تغییرات «آزمایشی» و «موقت» است، در حالیکه تجربه نشان داده پس از اعمال تغییرات ساختاری، بازگشت به وضعیت سابق عملاً ناممکن است.
بر این اساس، جریان دانشجویی دانشگاه فرهنگیان بهطور جدی خواستار توقف این فرایند و بازنگری در مفاد آن است، تا زمانی که ساختار جدید بتواند حافظ و تقویتکننده مأموریت تربیت معلم بهعنوان مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت انقلاب اسلامی باشد.














