به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، مهدی دارآفرین، دبیر شورای سیاستگذاری معاونت سیاستورزی بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان در یادداشتی نوشت: مراکز تربیتمعلم در ایران قدمتی بیش از صد سال دارند؛ یعنی چیزی فراتر از قدمت دانشگاه تهران! هدف این مراکز از همان ابتدا، تربیت معلمان و شکلگیری هویت معلمی افراد حاضر در آن بود. در طول دوران مختلف، تربیتمعلم به شکلهای گوناگونی تغییر چهره داد؛ از دارالمعلمین گرفته تا دانشسراهای تربیتمعلم.
شکل امروزی آن از سال ۱۳۹۰ تغییر پیدا کرد و بهطور عمده در دانشگاه فرهنگیان خلاصه میشود. این دانشگاه از ابتدای شکلگیری، خود را یک دانشگاه مأموریتمحور بهمنظور تربیت معلمانِ تراز انقلاب اسلامی معرفی کرد. ساختار این مرکز جدید تربیتمعلم در یک سازمان مرکزی و ۳۱ مدیریت استانی با بیش از ۱۰۰ پردیس در سراسر کشور شکل گرفت.
از ابتدای تأسیس دانشگاه فرهنگیان، این دانشگاه با مشکلات بزرگی روبهرو بود و یکی پس از دیگری بر مشکلات آن افزوده میشد؛ از کمبود کمی و کیفی زیرساختها گرفته تا مشکلات آموزشی مانند کمبود اعضای هیئت علمی. با اینحال، دانشگاه سعی میکرد هویت و رسالت خود را، هرچند دستوپا شکسته، حفظ کند.
تقریباً از سال ۱۳۹۷ حرکت به سمت تغییر ساختار فعلی به ساختار جدید آغاز شد، اما با تصویب «سیاستها و ضوابط کیفیتبخشی دانشگاه فرهنگیان» در سال ۱۴۰۲، سرعت این حرکت بیشتر شد. اکنون که در نیمه دوم سال ۱۴۰۴ هستیم، ساختار جدید دانشگاه فرهنگیان تدوین و تصویب شده است؛ ساختاری که با شعار «تحول» جلو آمده، اما بهنظر میرسد تحول اصلی آن، تغییر مأموریت دانشگاه از تربیتمعلمان به تربیتمدرسان باشد!
آیا ما معلم را صرفاً برای انتقال محتوا به دانشآموزان میخواهیم؟ یا نقشی فراتر برای او قائل هستیم؛ نقشی که بار اصلی تربیت عناصر انسانی تمدن جدید بر دوش اوست؟
قوانین و ساختارها، ریلهایی هستند که قطار مجموعه روی آنها حرکت میکند. اگر ریل به سمت اشتباهی جهت داشته باشد، قطار را نیز به مقصد اشتباهی خواهد رساند.
نخست باید از مسئولان مربوط پرسید:
چرا این طرح با سکوت جلو رفت؟
چرا زمانی که همهچیز آن تدوین و تصویب شد، تازه باید از جزئیات آن خبردار شویم؟
متأسفانه ساختار جدید بهجای حل مشکلات فعلی و کمک به فرآیند تربیتمعلم، تمرکز خود را بیشتر بر دانشگاهی شدن و آکادمیک شدن تربیتمعلم گذاشته است. اما آیا اساساً تربیتمعلم نیاز به دانشگاهی شدن دارد؟ آن هم در قالبی کاملاً منطبق با ساختار وزارت علوم، بیآنکه اقتضائات تربیتمعلم در آن رعایت شده باشد؟
برای مثال، اگر نام دانشگاه فرهنگیان را از این ساختار حذف کنید و بهجای آن دانشگاه سمنان بگذارید، تفاوت قابلتوجهی با دیگر دانشگاههای سراسری پیدا نخواهید کرد!
موافقان میگویند ساختار جدید، شکل تازهای به دانشگاه میدهد و جایگاه آن را در استانها ارتقا میبخشد. اما در پاسخ باید گفت: مهمتر از همه اینها، رسالتی است که این دانشگاه، که به تعبیر مقام معظم رهبری شاید مهمترین دانشگاه کشور است، بر عهده دارد.
درواقع باید پرسید مزیت نسبی این دانشگاه نسبت به دیگر دانشگاهها چیست؟ چه ضرورتی داشت در کنار دانشگاههای دیگر، دانشگاه فرهنگیان با اینهمه مسائل و مشکلات تأسیس شود و مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گیرد؟
مطابق ماده ۷ مصوبه سیاستها و ضوابط کیفیتبخشی دانشگاه فرهنگیان، این دانشگاه باید در قالب یک دانشگاه ملی دربرگیرنده ۳۱ دانشگاه استانی بازطراحی شود. در طرح ساختار جدید، استانها متناسب با شرایط و ظرفیتشان در چهار رده تقسیم میشوند که اغلب استانها (بیش از ۲۰ استان) در رده ۴ قرار میگیرند.
بزرگترین نقد و حرف جدی که میتوان به این طرح وارد کرد، نادیدهگرفتن ماهیت تربیتمعلم در نسبت با ایده انقلاب اسلامی و غلبه رویکرد دانشگاهی بر فرآیند تربیتمحور معلم است.
حال بهطور مختصر به برخی ایرادات اساسی مبنایی و اجرایی این طرح میپردازیم:
۱. نسبت ساختار جدید با مسئله تربیتمعلم (مبنایی):
۱. در ساختار جدید، تأکید بسیاری بر امور پژوهشی شده است و ادارهکلهای جدیدی ذیل معاونت پژوهش تعریف شدهاند؛ در حالیکه نهتنها توجه ویژهای به معاونت فرهنگی نشده است، بلکه در دانشگاههای رده ۴، معاونت فرهنگی با معاونت امور دانشجویی تلفیق شدهاند!
۲. حاکم شدن رویکرد تخصصگرایی بر رویکرد تربیتمحوری و معلم چندمهارته: ساختار دانشکدهمحور و تقسیم گروههای درسی به گروههای جزئیتر و تخصصیتر، درحالیکه اساساً تربیتمعلم باید بر چندمهارته بودن و جامعنگری معلم تأکید کند.
۲. ناترازی زیرساختهای فعلی با انتظارات ساختار جدید:
۱. با طراحی مبتنی بر دانشکدههای تخصصی، این سؤال پیش میآید که با توجه به تعداد کم پردیسها در بسیاری از استانها، این تنوع دانشکدهها چگونه ممکن است؟ در صورت اجرای طرح، موضوع تفکیک جنسیتی یا شبانهروزی بودن دانشگاه چه میشود؟
۲. در برخی استانها تنها یکیدو سال از بعضی رشتهها ورودی جذب شده و سپس جذب متوقف شده است؛ حال با تقسیمبندی دانشکدهای، تکلیف اعضای هیئت علمی و اساتید این رشتهها چیست؟
۳. با توجه به رویکرد استقلال استانی، عدالت در تقسیم منابع چگونه تأمین خواهد شد؟
مواردی که بیان شد، تنها قطرهای از ابهامات این طرح است که به اختصار ذکر شد.
به نظر میرسد باید هرچه سریعتر جلوی اجراییشدن این ساختار گرفته شود. ریلی که این ساختار برای حرکت تربیتمعلم ترسیم میکند، بسیار خطرناک است و آتش خروجی آن در سالهای آینده دودمان حرکت تمدنی انقلاب اسلامی را بر باد میدهد و به پاشنه آشیل این حرکت مقدس تبدیل میشود.
بهتر است این طرح متوقف شود و ابتدا بر سر هویت و ماهیت تربیتمعلم، گفتوگویی جدی و مبنایی شکل گیرد، سپس به تغییر ساختار پرداخت.