به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، عاطفه حسنزاده، حتما تا به حال برایتان پیش آمده که موقع نصب اپلیکیشنی یا برنامهای با پیام “این اپ در کشور شما قابل دسترس نیست!” مواجه بشوید و اگر ساکن یک کشور تحریم شده باشید، اساسا این پیام و پیامهای مشابه که خبر از فیلتر بودن میدهد، از قسم پیامهای روتین روزانهایست که میتوانید دریافت کنید. هر چند یک ایرانی اصیل، راه در روهای بسیاری برای دور زدن این دست محدودیتها توی چنته دارد!
درحالیکه قریب به ۶٠ روز از ٩٠ روز مهلت معرفی مجدد وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش گذشته است، شاهد گمانهزنیها و سیر جالبی از تطور وزاری احتمالی از باغگلی تا علی احمدی و از فیاضی تا صحرایی هستیم که جنس این گزینهها در نوع خودش قابل توجه است! محمد طیب صحرایی که طرفدارانش را عمدتا تم مذهبی و منورالفکرها تشکیل میدهند، گویا از گزینههای احتمالی دولت سیزدهم برای معرفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس بوده است که در حال حاضر گمانهزنیها، خبر از رد شدن او میدهد.
نگاهی گذرا بر طرح بهنام محمدی
فارغ از بررسی سطحی و موردی سابقه و شخصیت صحرایی که پیشتر پیرامون آن سخنها رفته است، و برای بررسی جنس وزیرهایی که رئیسی به دنبالشان رفته است، بناست برشی از کارنامهی او بعنوان یکی از برگزیدگان دولت رئیسی تحت عنوان “طرح شهید بهنام محمدی” را مورد بررسی قرار دهیم. این طرح که متولی آن سپاه و بسیج و مجری آن محمد طیب صحرایی بوده است، از سال ١٣٩۶ با هدف تربیت نوجوان در تراز انقلاب اسلامی با تکیه بر سه رکن خانواده، مسجد و مدرسه در مقطع متوسطه دوم آغاز به کرد. گفته میشود که این طرح در راستای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و تقویت مبانی دینی و اعتقادی دانشآموزان بوده و بناست در پایان آن ٨ تا ١٠ میلیون جوان در تراز انقلاب اسلامی تحویل جامعه بدهد. ضمن مطلوب به نظر رسیدن ایده اولیه این طرح، طبق مشاهدات از سال ١٣٩٨ تقریبا هیچ خبری از این طرح در دست نیست و ادامه پیدا نکرده و با شکست مواجه شده است و گویا آمارهای موجود که بیانگر اجرای طرح در ۳۰۰۰ مدرسه است هم کمّاً و هم کیفا منطبق با واقعیت نیست!
مدارس محروم، زیر چتر فیلترینگ!
اما این طرح فارغ از ایده خوب و هزینهکردهای گزاف و به نقل برخی چند ده میلیادی از بیتالمال مسلمین، دقیقا چه مخاطبانی دارد؟ بر اساس طرح یک نوجوان در تراز انقلاب اسلامی دارای چهار مشخصهی عالم و اهل فکر، مهذب و دینمدار، انقلابی و آگاه و کارآمد و توانمند است و در نهایت صاحب دیدگاهی تمدنی و بلندهمتانه! بدون شک این طرح در مدارس غیردولتی یا هیئتامنایی و مدارس دولتی که از شرایط مطلوبی برخورداند قابل اجرا خواهد بود؛ اما دیدگاه تمدنی دقیقا در کدام نقطهی منظومهی فکری یک دانشآموز کمبرخوردار و محروم در مدرسهای دورافتاده که حداقل شرایط زندگی و آرامش فکری را ندارد، قرار خواهد داشت؟ سلیمان دوازده ساله را خوب به خاطر دارم که پایش توی آتشسوزی سوخته بود و همه دغدغه زندگیاش، جور کردن پول عمل پاهای خواهرش بود که موقع فروختن فال، تصادف کرده بود و از کمر فلج شده بود. چقدر احتمال دارد دیدگاه تمدنی توی ذهن شلوغ سلیمان که کودک کار است و محکوم به فقر است و در معرض اعتیاد است و ساکن محلهای ناامن است، جا داشته باشد؟ وقتی از جمله مولفههای گزینش دانشآموز برای درگیر شدن در طرح، دارا بودن “خانواده سالم” است، یعنی دانشآموزی که خانوادهی سالمی ندارد صلاحیت رسیدن به دیدگاه تمدنی را نخواهد داشت؟ لذا به نقل از صاحبنظران، ضمن اینکه ایده اولیه طرح از باب حضور در مدارس و ورود به یک نگاه تربیتی و پر کردن این خلا، ایده بدی نبود و اصل ایده، ایده بدی نیست؛ اما خود طرح به نظر کفایت لازم را برای انجام ایده اولیه نداشت. ما وقتی با موضوع مدرسه و نظام تربیتی و مخصوصا نظام تربیت رسمی مواجه هستیم، نمیتوانیم بدون رعایت اقتضائات خاص نظام تربیت رسمی به فکر این باشیم که مسئله و چالشهای آن را حل کنیم و عملا با فیلتر بخشی از این نظام در صدد ایجاد تحول در آموزش و پرورش باشیم.
استراتژی، دور زدن ساختارهای رسمی!
خبرنگاران رستا در مصاحبه با برخی از صاحبنظران به چند ایراد اساسی حول این طرح رسیدهاند. یکی از اشکالات این بود که طرح مسائل و چالشهای نظام تعلیم و تربیت رسمی را کوچک و سخیف دیده است. با کوچک دیدن مسئلههای نظام تربیت رسمی و مواجهه با موضوعات نظام آموزش و پرورش بصورت خرد و دم دستی نمیتوان به حل مسئلههای جدی درونی پرداخت. اشکال دیگر آنکه که مجریان این طرح نگاه ابلاغی و از بیرون به موضوع آموزش و پرورش داشتند و اساسا حل مسئلهها را از بیرون طلب کردن، انحرافیست که منجر به اتفاقات ناگواری خواهد شد. مجریان خودشان را بالاسر و قیم میدیدند و با نادیده گرفتن مجموعه ظرفیتها و توانمندیهای نظام تربیت رسمی تصور میکردند که با ابلاغ و ورود سازمانی-اداری میتوانند مشکلات و مسئلهها را حل کنند. اشکال بعد اینکه دست اندرکاران این طرح شناختی از عرصه نظام تربیت رسمی نداشتند و به دلیل عدم شناخت نوع مواجههشان با نظام آموزش و پرورش یک نوع مواجههی نادرست و ناصحیح بود. چهارمین اشکالی که به نظر ما باعث شد که این طرح با موفقیت اجرا نشود، این بود که فرایندهای اجرایی طرح را نه دل ساختار رسمی بلکه به موازات آن طراحی کردند. اینکه همچنان برخی بعد چهل سال از انقلاب اسلامی هنوز به دنبال این هستند که ساختارهای رسمی جمهوری اسلامی را یا حذف کنند و یا دور بزنند و به جای استفاده از طرفیتهای آن و به فکر افتادن برای به راه انداختن ظرفیتهای ساختارهای رسمی جمهوری اسلامی به فکر دور زدن آن یا به موازات حرکت کردن باشند از اساس غلط است.
تفکرات اشرافیتزده در آپ ادامه خواهد یافت؟
هر چند برخی گمانهها از رد شدن صحرایی در جدال کسب عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش خبر میدهد، شایسته است به ریشهیابی و شناخت علل مطرح شدن این گزینهها و بررسی سیر انتخاب آنها پرداخت. در کمال حیرت از جمله مولفههای مشابه و پر تکرار بین گزینههای معرفی شده توسط دولت سیزدهم تا کنون، از جنس بدنه آموزش و پرورش نبودن و به نوعی دست داشتن در اداره مدارس غیر دولتی و بالتبع تفکرات باب طبع قشر مرفه است که علت آن هنوز بر ما پوشیده است. با توجه به بزنگاه کنونی آموزش و پرورش و احوالات درونی کشور، کار دولت سیزدهم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش به مراتب پیچیدهتر خواهد شد و امید است با انتخابی صحیح دست اشرافیتزدگی از آموزش و پرورش کوتاه بماند. چرا که حداقل حق یک دانش آموز، برخورداری از امکانات مطلوب آموزشی و نبودن در لیست سیاه تحریمها به صرف محروم و مستضعف بودن است.
انتهای پیام/