به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، حسین حاجی جودکی؛ دانشجومعلم دانشگاه فرهنگیان و فعال حوزه تعلیم و تربیت در یادداشتی پیرامون رای اخیر دیوان عدالت اداری مبنی بر ابطال شرط سنی پذیرش دانشگاه فرهنگیان، نوشت: با نگاهی به وضعیت چندسال اخیر پذیرش در دانشگاه فرهنگیان، هرساله باید در وضعیت خلأ، سستی یا چندپارگی قانون، با بمباران اخبار ضد و نقیض روبهرو باشیم. حال به بهانهی این اوضاع نابسامان، در این نوشتار، به تقریری منتقدانه از وضعیت این سالها پرداختهایم.
چند سالی میشود که با داغ شدن تنور اخبار آزمون سراسری، تعیین سن پذیرفتهشدگان دانشگاه فرهنگیان به یکی از بحثهای جنجالی و چالشی مطرحشده، تبدل شده است.
برخلاف رویهی منطقی لازم که تصمیمگیری دربارهی مولفههای مهمی همچون منابع آزمون، تاثیر معدل آزمون، سن پذیرفتهشدگان دانشگاه فرهنگیان و… دست کم باید از یکسال پیش از شروع آزمون مشخص شود، بارها شاهد آن بودهایم که پس از گذشت چندماه از سال تحصیلی و در میانههای تلاش و کوشش داوطلبان، به یکباره خبری در محافل کنکوری سر بر میآورد و روح و روان بخش عظیمی از جوانان عزیز این مرز و بوم را، همنشین رنج و اضطراب میسازد.
در این میان، چندسالی میشود که موضوع سن پذیرفتهشدگان دانشگاه فرهنگیان، یکی از آن موضوعات پرچالشی شده که رویهای نابسامان را چنان شکل بخشیده که رفتهرفته تبدیل به یک قانون نانوشته شده است.
شرایط به اینسو رفته که در اطلاعیههای اولیه، با گذشت چندماه از سال تحصیلی و بدون در نظر گرفتن وضعیت داوطلبان شرکتکننده، سن ورود به دانشگاه فرهنگیان، ۲۲ سال اعلام میشود. پس از هربار اعلام این خبر، صدای اعتراض سراسری بخشی از داوطلبان تلاشگر- که با اتکا به حداکثر سن ۲۴ سال، پا به این رقابت سراسری گذاشته بودند- بلند میشود. سپس آموزش و پرورش و سازمان سنجش، کوتاه میآیند و دوباره حداکثر سن پذیرفتهشدگان به ۲۴ سال برمیگردد. و متاسفانه این چرخهی معیوب، هرسال مجددا شکل میگیرد.
حالا در آزمون سراسری سال ۱۴٠۳، نهتنها به این رویهی ناصواب پشت پا زده نشد، که پای میهمانهای ناخواندهتری را هم به یکسال پر چالش کنکوریها باز کرد. به جهت استناد بهتر، بر اساس تقویم زمانی، اتفاقات رخداده در چندماه گذشته را مرور میکنیم.
در پانزدهم آبان ماه بود که آقای صحرایی، وزیر آموزش و پرورش گفت: «برخی اصرار دارند چرا حداکثر سن برای جذب دانشجو در دانشگاه فرهنگیان ۲۲ سال است، البته بیش از ۸۵ درصد پذیرفته شدگان این دانشگاه زیر ۲۰ سال هستند، اما یک دلیل اخذ چنین تصمیمی همین تحولات سریع بین نسلهاست و باید معلمانی انتخاب شوند که بتوانند بچههای امروز را درک کنند.»
پس از اعتراضات گستردهی داوطلبان، در یازدهم آذر ماه، آقای وزیر اعلام کرد: «اگرچه حداکثر سن ورود به دانشگاه فرهنگیان در مصوبهی شورای عالی آموزش و پرورش ۲۲ سال است، اما بعد از تماسهای مکرر داوطلبان عزیز و کسانی که علاقهمند به رشته شریف معلمی هستند، طی دو روز گذشته گفتوگوهایی با دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و دیگر افراد مرتبط با ستاد تربیت داشتیم. اجمالا به نظر میآید که موافقت دوستان جذب شده است تا در کنکور پیش رو همانند کنکور پیشین عمل کنیم و اعمال سقف سنی ۲۲ سال برای ورود به دانشگاه فرهنگیان از کنکور سال ۱۴۰۴ اجرا شود.»
اما این پایان ماجرا نبود. هنوز چندی از این خبر نگذشته بود، که در رسانهها زمزمهای دیگر پیچید. خبر این بود که «امسال هیات عمومی دیوان عدالت اداری با شکایت فردی از وزارت آموزش و پرورش با موضوع «شرط سنی استخدام رسمی آزمایشی وزارت آموزش و پرورش از طریق دانشگاه فرهنگیان در آزمون سراسری سال ۱۴۰۱»، شرط سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان را ابطال کرد.»
در واقع هیات عمومی دیوان عدالت اداری، طبق مواد ۴۲ و ۴۳ قانون مدیریت خدمات کشوری و با استناد به اینکه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی، از آغاز تحصیل خود استخدام میشوند و بنابراین باید مقررات عمومی استخدام از جمله حداکثر سن استخدام در مورد آنها رعایت شود، تعیین محدودهی سنی برای دانشجویان ورودی دانشگاه فرهنگیان را خلاف قانون دانست و شرط سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان را ابطال کرد.
طبق ماده ۴۲ قانون مدیریت خدمات کشوری نیز داشتن حداقل سن ۲۰ سال تمام و حداکثر ۴۰ سال و داشتن حداکثر ۴۵ سال سن برای افراد دارای مدرک تحصیلی دکتری از جمله شرایط عمومی برای استخدام رسمی در دستگاههای اجرایی است و این یعنی با ابطال شرط سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان، افراد دارای مدرک دکتری میتوانند تا ۴۵ سال و سایرین تا حداکثر ۴۰ سال، وارد دانشگاه فرهنگیان شوند.
این رأی، هیزمی شد در زبانه کشیدن آتش جدل میان موافقان و مخالفان افزایش سن پذیرفتهشدگان. دلسوزان تعلیم و تربیت از ضرورت فهم دقیق پیشهی معلمی و نگاه ویژه و هویتی به آن سخن میراندند و دلنگرانان معضل بیکاری جوانان، آن را موهبتی برای استفاده از ظرفیت تحصیلکردههای استخدامنشده میدانستند.
و حالا که چندماه است این موضوع، نقل محافل و نشستهای گوناگون تخصصی و غیرتخصصی شده است، در آخرین صحبتها، همین چندروز پیش بود که وزیر محترم آموزش و پرورش در جمع معتکفین دانشآموز، در پاسخ به پرسش خبرنگار از وضعیت ورود چهلسالهها به دانشگاه فرهنگیان، گفت: « چهلسالهها به دانشگاه نمیآیند انشاءالله!»
و اما باز هم با گذر این روزهای پر ماجرا، آنچه در این میان نادیده گرفته میشد، آرامش خاطر داوطلبان آزمون سراسری بود.
جالب است بدانیم که تاریخ تصویب حداکثر سن ۲۲ سال برای ورود به دانشگاه فرهنگیان، به تصویب اساسنامهی مراکز تربیت معلم در ۱۷ شهریور سال ۶۲، بازمیگردد. آن زمان به صراحت در مادهی ششم این اساسنامه ذکر شده بود که:
«داشتن حداقل سن ۱۷ و حداکثر ۲۲ سال برای ورود به مراکز تربیت معلم لازم است.»
و پس از جستوجو و پیگیری چرایی این تعیین سن، با پاسخی عجیبتر مواجه میشویم. آنجا که اشاره میشود:
«جوانها، چه دختران و چه پسران، در سن ۱۸ سالگی دیپلم میگیرند و میتوانند در کنکور شرکت کنند. چون پسرها الزام سربازی را هم دارند، به این محدودیت سنی دو سال اضافه شده است تا شرایط آنها را هم در نظر گرفته باشند. از سوی دیگر با نگاه به آییننامههای امتحانات نیز احتمال دو سال برای مردودی فرد در نظر گرفته شده و نهایتا ۲۲ سال سن را به عنوان سقف سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی در نظر گرفتهاند.»
پرسش اساسی نگارنده این است که چرا هرساله باید در وضعیت خلأ، سستی یا چندپارگی قانون، با بمباران اخبار ضد و نقیض روبهرو باشیم؟
باید بپرسیم که آیا استدلال و پشتوانهی اندیشهای برای تصویب چنین بحث مهمی، باید اینقدر سادهانگارانه و تقلیلگرایانه باشد؟ یعنی جنبههای روانشناختی و تربیتی برای رشد یک متربی، جایی در میان استدلالهای ما ندارد؟
باید بپرسیم که درستتر این نیست که بر اساس پژوهشهای اساسی – و نه فرمالیتهی رایج- بتوانیم به جنبههای مختلف این نوع پذیرش، و نتایجی آزمایششده و قابل اتکا برسیم؟
باید بپرسیم که چطور میشود، بیشتر شدن سن پذیرفتهشدگان از ۲۲ سال به ۲۴ سال، شکاف نسلی را تعمیق میبخشد، ولی جذب معلمان ۴٠ ساله از طریق آزمون استخدامی، بدون مانع است؟
باید بپرسیم که به چه دلیل و در نبود چه استوانههای اندیشهای و کارشناسانهای، پذیرش دانشگاه فرهنگیان، چندسال به کمترین میزان ممکن خود رسانده شد؟ و آش بهقدری شور شدهبود که ورود مستقیم مقام معظم رهبری، در آن سخنرانی تاریخی و ماندگار در پردیس نسیبهی تهران را با خود به همراه داشت.
این پرسشها و پرسشهای بسیار دیگری که سالهاست همچون رازی سر به مهر، بیپاسخ ماندهاند، مشفقانه مطرح شدهاند. چرا که مهمتر از طرح این پرسشها، اجماع همدلانهی نیروهای تعلیم و تربیت کشور، و فراهم آوردن فضایی برای پاسخگویی تصمیمسازان این چنددههی آموزش و پرورش است؛ زیرا دستگاه تعلیم و تربیت ما، به کدخدا منشی و قهرمانبازی اهالی تصمیمگیر نیاز ندارد. این دستگاه هویتساز، به اصول محکم و بهروز برگرفته از مبانی نظری و پژوهشی نیازمند است.