به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، یادداشت رضا کلیوندی، معلم و دبیر واحد روایت مدرسه
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً؛
هر کس که خود را پیشوای مردم نمود؛
تکهی اول کلام مولا علی علیه السلام در باب همان بود که در مقدمه آمد. اینکه معلمی یا تلاش برای تربیت جایگاهی است که با خواستهی اولیه معلم بهدست آمده. خواستهای که ابتدای مسیر معلمی است و فرد را وادار و مجبور به آموزشهایی میکند. این تربیت در زمان گذشته از طریق تجربیات و آموزههایی دینی انجام میشده یعنی جایی که در ایران باستان تعلیموتربیت کودکان بهعهده مغها و رهبران روحانی زرتشتی واگذار شده بود یا همچنین سالمندانی که بر اساس تجربیات و اهدافی که داشتند این کار را انجام میدادند. در زمان هخامنشیان، افرادی که به آنها آموزگار میگفتند، وظیفه تعلیموتربیت کودکان را برعهده داشتند. و به همین صورت پس از اسلام هم تعلیموتربیت در مساجد، تکایا و مکتبخانهها صورت میگرفت. جهان مدرن و اقتضائات بسیار آن در کنار تربیت مرسوم پایهگذار آموزشی متناسب با این زندگی هم شد. در ایران این سیر را میتوان در تأسیس مدارس
«دارالفنون» در سال ۱۲۲۸ و شکلگیری «وزارت علوم» و همچنین مدارس جدید در شهرهای ارومیه، تبریز، اصفهان و تهران مشاهده کرد.
فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ؛
باید قبل از آموختن به دیگران به تعلیم نفس خویش بپردازد؛
تکهی دوم، تاکیدی بی چون و چرا روی تربیت است. البته تربیت شخصی که برای معلمی پیش قدم شده است. این تعلیم نفس را در هر مرتبهای که معنا کنیم از ارزش آن کم نمیشود. در ساختار جدید، دولت به عنوان یک نهاد بالادستی و مرکزی سیاستگذاری و برنامهریزی برای آموزشوپرورش رسمی را برعهده گرفت. در دهمین راستا اعزام دانشجویان به خارج از کشور تا سال ۱۲۹۰ باعث رواج بیشتر و گسترش مدارس نوین شد. مدارسی که معلمانی هم نیاز داشتند و داشتن این معلمان مطابق این کلام از امیر با هر سطحی از نگرش و با هر فلسفهی دیگری، نیاز به تربیت دارد. معلم ابتدا خودش باید متناسب با نیازهای این جهان مدرن آموزش دیده باشد تا بعد بتواند در آموزش و پرورش دانشآموزانش پیشقدم باشد. تناسبی که چندان هم در نظر گرفته نشد.
وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛
و قبل از تادیب زبانش به ادب کردن باطنش اقدام نماید
این تکهی کلام مولا همان پاشنهی آشیل یا چشم افراسیاب مدل تعلیم و تربیتی است که در حال رواج بود. با گسترش نیازها و اقتضائات بیشمار مدارس نوین با وجود کارایی و نقش بی چون و چرای آنها در پیشرفت ایران، میتوان رگههایی از بیتوجهی به این مقام معلم را هم در نظر گرفت. معلم تبدیل به یک کالای مصرفی برای دولت شد که صرفاً وظیفه آموزش نسل جدید را بر عهده بگیرد. جایی که نیاز است انتگرال و مدولاسیون بگوید یا استوکیومتری و ضرب و تقسیم و به علاوه. یا حتی الفبا و آشنایی با ادب پارسی. مجموعه اتفاقاتی که مدارس نوین در ایران را شکل داده، نشان میدهد میتوان تشکیل کلاس خاص برای تدریس اصول تعلیم بهمنظور افزایش سطح سواد معلمان در دبیرستان «دارالفنون» را اولین اقدام تعلیم و تربیت نوین در کشور دانست. اعزام دانشجویان به خارج از کشور هم در همین راستاست یعنی اعزام ۳۰ نفر به خارج از کشور این هدف که بعد از بازگشت، نخستین موسسات تربیت معلم در ایران را ایجاد و اداره کنند. مدارس نوین نیازسنجیای بود که به درستی تشخیص و اقدام برای پاسخ به آن انجام گرفت. ولی مشکلی وجود داشت. تعلیم و تربیت انسان تکبعدی برای تعلیم و تربیت دانشآموزان تکبعدی.
وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛
و تعلیم کننده نفس خویش و ادب کننده آن جهت تکریم و احترام سزاوارتر است از کسی که تعلیم دهنده مردم و ادب کننده آنهاست؛اگر بپرسیم اینجای کلام مولا کجای نظام تربیت معلم در گذشته و حتی اکنون است در بهترین حالتش باید شانه بالا بیندازیم و بیندازند. تک محوری بودن این تربیت شدن و تربیت کنندگی تا سالیان زیاد و زمان خیلی معاصر مورد چندانی نداشت، مورد توجه هم نبود، چون اثر زیادی نداشت. و محورها و ساحتهای دیگر در اثر ارتباط با نهادهای مختلف مثل تجار و روحانیت پاسخ داده میشد. مسئلهای که به گذر زمان و وابستگی بیشتر به مدارس نوین و دوری بیشتر از دیگر نهادها قابل توجه شد و برای آن راهکار و سند و سرمایه در نظر گرفته شد. همان چیزی که به عنوان اسناد بالادستی آموزش و پرورش در دهه شصت و هشتاد و نود بعد از انقلاب اسلامی میشناسیم که گل سر سبدشان هم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. این تحول بنیادین خودش گویای همین خشت نسبتا خامی است که از ابتدا مقداری کج گذاشته شده و به بوم این منطقه از جهان با ویژگیهای اعتقادی و سیاسیاش نمیخورَد. برگردیم به تاریخ…
که البته بماند برای بعد. هم کلام مولا علیه السلام تمام شده و هم تعداد کلمات به نهایت خودش رسیده است.