به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، هر از چندگاهی به گوش میرسد که برخی از نمایندگان مجلس پیگیر افزایش سقف سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان هستند. ایدهای که مجددا مطرح شده و نشانگر فهم نادرست و ناقص از مسئله تربیت معلم بوده و دستاویزی برای پر کردن سبدهای رای شده است. اینچنین نگاهها موجب کاهش کیفیت نیروی انسانی به این نهاد حیاتی خواهد شد. به نظر میرسد فشارهای اجتماعی و تسلیم شدن به چنین درخواستهایی، جزو اولویتهای مجلس قرار گرفته و ریلگذاری غلطی را در نظام آموزشی کشور شکل میدهد.
افزایش سقف سنی ورود به دانشگاه فرهنگیان، قطعاً نتایج و مسائل خاصی را به همراه دارد که باید پیشبینی دقیقی برای آنها شود. شخصیت افرادی که با سن ۳۰ سال به این دانشگاه وارد میشوند، کاملا شکلگرفته است و در سن ۳۴ سالگی نیز در دانشگاه به سر میبرند و اساسا تربیت معلم محقق نخواهد شد و صرفا میتوان مدرس تحویل جامعه داد. از طرفی در این سن، بیشتر آنها تشکیل خانواده داده و به دنبال امرار معاش هستند و همین امر باعث میشود که کسب مهارتهای آموزشی و تعلیم و تربیت به سختی اتفاق بیفتد و در اولویت نباشد.
در واقع این افراد عموماً متأهل و دارای فرزند هستند و مسئولیتهای خانوادگی آنها به گونهای است که زمان و انرژی کافی برای کسب بینش و نگرشهای مورد نیاز برای تعلیم و تربیت مؤثر وجود نخواهد داشت.در حالی که اگر این ظرفیت برای افراد ۱۸ ساله اختصاص یابد، این مسائل به مراتب کمتر و مدیریتپذیرتر خواهد بود. همانطور که در اکثر کشورها، سن ورود به دانشگاه فرهنگیان ۱۸ سال میباشد.
چگونه میتوان درخصوص ورود به دانشگاه فرهنگیان با سن ۳۰ سال صحبت کرد، در حالی که این مسئله به افزایش سن بازنشستگی نیز منجر خواهد شد؟ نتیجه این امر، کاهش کیفیت در آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه حیاتی، خواهد بود. به جای اینکه افرادی با انگیزه و علاقه در این حوزه وارد شوند، شاهد ورود افرادی خواهیم بود که نگاهشان به تعلیم و تربیت، راهی آسان برای رسیدن به امرار معاش و صرفا داشتن شغل است.
آموزش و پرورش نیازمند نیروی جوان، پرانرژی و شاداب است تا در پیشبرد اهداف متعالی نظام تعلیم و تربیت نقش فعال داشته باشد. همانطور که در دانشگاههای نظامی و دستگاههای امنیتی، هر سنی پذیرش نمیشود، در این دستگاه نیز باید نسبت به سقف سنی، جدیت بیشتری از سوی مسئولان وجود داشته باشد. اما نه تنها جدیتی وجود ندارد، بلکه در تلاش برای تسهیل راههای ورود به این دانشگاه هستند. به نظر میآید که همچون جریان تصویب قانون ورود حداکثر با سن ۴۰ سال، که با ناآگاهی کامل در حال انجام بود، این روند هنوز در حال طی شدن است.
گاهی اوقات، برخی از تصمیمهایی که اتخاذ میشود، نشان میدهد که نمایندگان مجلس بیش از آنکه آموزش و پرورش را حساسترین و مهمترین بخش اداره کشور بدانند، صرفاً آن را یک بنگاه برای کاریابی برای افراد بیکار در سطح جامعه قلمداد میکنند. شاید این عمل در کوتاهمدت بتواند مسائلی را حل کند، اما قطعاً در بلندمدت آسیبهای جبرانناپذیری بر پیکره این نظام خواهد زد.
یکی از مهمترین بحثهایی که در نظام آموزش و پرورش باید به آن توجه شود، بحث تربیت است. از مسئولان و دلسوزان دستگاه آموزش و پرورش انتظار میرود که نسبت به مسئله جذب دانشگاه فرهنگیان و تصمیمات اتخاذ شده بازنگری جدی داشته باشند. گاهی زاویه دید برخی مسئولین به معلم بهمثابه یک کارمند است که هر فردی میتواند این نقش را ایفا کند تا نیروی انسانی آموزش و پرورش تأمین شود؛ ولیکن معلمی صرفا در کلاس درس دادن نیست و نیازمند سرمایهگذاری جدی است.