به گزاش پایگاه خبری تحلیلی رستا، مرتضی نقرهای، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی در یادداشتی نوشت: از بد حادثه، داستان فرهنگ امروز ما چندان جدا از رویای آمریکایی و سرمایهداری پلتفرمی نیست. آدمها درون سازوکاری از استعدادیابی فردگرایانه و سرگرمیمحور جذب و شناسایی میشوند و بدون آنکه تطور فرهنگیِ مرجعیت در سنتها و فرهنگ عامه را گذرانده باشند، اعتباری رسانهای به دست میآورند و در شکلی از سرمایهداری مبتنی بر «اقتصاد توجه» و با پشتوانه مالی هنگفت، تبدیل به استندآپ کمدین میشوند.
مسأله این است که در اینجا، نقد اجتماعی چاشنی سرگرمی است و به همین دلیل، ترند شدن و دیده شدن محور است و چندان التفاتی به رویکرد و اساساً افق نقد وجود ندارد. چه میخواهم بگویم؟ اساساً نقدی رقم نمیخورد؛ بلکه استندآپ، ضد فرهنگی از ابتذال و روزمرگی همراه با تمسخری شکل میدهد که نه فقط شرایط و آدمها را هدف میگیرد — که گاهی فیالواقع مسخره هم هستند — بلکه «جدیت»، «انسان دردمند» و هر نوع تلاش برای تعریف مأموریت برای ملت را نیز به تمسخر میگیرد.
سرمایهداری پلتفرمی و اقتصاد توجه، هر دو بر روی استیج به هم میرسند. اما تنها این پدیدهی دلقک بیچاره ایرانی نیست که مجلای عینی این پیوند است؛ پیشتر نیز، نحوی از نظام استعدادیابی و تربیت اجتماعی مبتنی بر ساخت «انسان خلاق» — به معنای سرمایهدارانهاش — وجود داشته که همانطور که در صنعت، مهندسی و حوزههای نوظهور تکنولوژی، انکشافی خاص را در قالب «انسان اقتصادی» رقم میزند، در سرمایهداری رسانهای نیز «ستاره کردنِ» جوان جویای نام را به جای تحقق عدالت مینشاند.
دور از ذهن هم نیست که در فرهنگ فراغت — که انعکاسی از حرکت و نحوهی تکامل فرهنگی و تاریخی ماست — بتوان انتظار داشت به تدریج، «کاملاً آمریکایی شدن» را در آینه ببینیم: تبدیل شدن فراغت به اصل زندگی.
نهادهای سیاستگذاری فرهنگی و تربیتی شاید از این جهت دغدغهای ندارند که میبینند جامعه با این موضوعات سرگرم است؛ اما سرگرمیهای اینچنینی در آینده میتواند نسلی خنثیتر و بیتوجهتر به آرمان و رسالت ملت ما بار آورد.















