به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، سرویس معلمان،سیده زهرا رضوی؛
مجتبی همتیفر، استاد دانشگاه و مسئول پیشین سازمان تعلیم و تربیت کودک، در گفتوگو با پایگاه خبری تحلیلی رستا معلمی را فراتر از آموزشگری تعریف میکند و توضیح میدهد:
وقتی از معلم صحبت میکنیم، گاهی اینطور به نظر میرسد که از یک فرد آموزشدهنده صحبت میکنیم. به طوری که آموزشدهندهی رانندگی یا کسی که آشپزی را آموزش میدهد، میتوانيم ذیل این مفهوم بگنجانیم. این افراد یک مهارت یا دانش را منتقل میکنند، اما ما جنبهی ارزشی چندانی برایشان قائل نیستیم.
این در حالی است که وقتی از معلم در معنای دقیق آن صحبت میکنیم، یک شأن تربیتی برای او قائل هستیم. در این معنا، معلم نه تنها به بُعد اخلاقی، ارزشی و اعتقادی افراد میپردازد، بلکه آنها را در ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز تقویت میکند و همچنین به آنها امید و انگیزه میدهد. معلم افقی از زندگی را ارائه میکند و در برنگاهها گرهی را از آنها باز میکند؛ بنابراین به بیانی دقیقتر، معلم کسی است که مثل یک پدر، مثل یک مادر، مثل یک پیامبر نقش ایفا میکند و سعی میکند فرد را به سمت آینده و استعدادی که دارد، هدایت کند تا در آن مسیر قرار بگیرد.
ما نمیتوانیم چنین نقشی را با آموزشگری تعریف کنیم و توضیح دهیم. اینجاست که معنای مدنظر ما از معلمی مصداق پیدا میکند. در این صورت، بسیاری از افراد را نمیتوانیم در این معنا جا بدهیم؛ نهایتا این افراد میتوانند آموزشگر باشند.
از طرف دیگر، بسیاری از افراد هم هستند که اسم و رسمی ندارند اما در زندگی ما چنین نقشی را ایفا کردهاند؛ کسانی که گاهی حتی بدون آنکه چیزی بر زبان بیاورند، با رفتارشان، با دیدنهایشان، با اشارههایشان، با نگفتنها و ندیدنهایشان باعث شدهاند تلنگر بخوریم، انگیزه پیدا کنیم، شرمنده شویم و رشد کنیم. افرادی که به ما مسئولیت و پروبالی دادهاند، حتی اگر مدیر یا ناظم مدرسه بودهاند، چنین نقشی داشتهاند.
همتیفر توصیف خود از معلمی را اینگونه کامل میکند:
گویا غیر از آنکه با کسی طرف هستیم که به ما مفاهیم و مهارتها را منتقل میکند، در حین همان کارگاه یا کلاس، زندگی کردن، جوانمردی، انصاف، صداقت، مسئولیتپذیری، تعهد، پایبندی به ارزشها و تلاشگری را تعلیم میدهد.
این موارد چیزهایی نیستند که انسان به شکل عادی بیاموزد و نیازمند فردی است که اینها را مقابل چشم انسان قرار دهد. مدرسه و کلاس نیز برای چنین ارتباطی فرصتی ایجاد میکند که انسان زیر سایهی یک بزرگتر بتواند اینها را تجربه کند.
استاد دانشگاه فردوسی گسترهی نقشآفرینی معلم را از پرورش هیتلر تا تربیت امام و پیامبر میداند و تصریح میکند:
خب با این مختصات گفتهشده وقتی نقش و گسترهی نقشآفرینی و اثر معلم و همهی کسانی را که نقشی ایفا میکنند، بخواهیم مدنظر قرار دهیم، میبینیم که یکشخص در این جایگاه، میتواند یک نفر را با برخورد نامناسبش به قهقرا بفرستد، به طوری که کاملاً از حیز انتفاع ساقط میشود، و متقابلا میتواند یک انسان را از خاک بلند کرده و به یک شخصیت مهم تبدیلش کند؛ شخصیتی که به تناسب استعداد و تواناییاش، چه بسا به یک رهبر خوب تبدیل شود.
به همین دلیل است که امام(ره) در جملهای میفرمایند: معلم و تعلیم و تربیت میتواند هم هیتلر تربیت کند و هم امام و پیامبر.معلم یک چنین نقش و چنین جایگاهی دارد، که این گسترهی تاثیرگذاری او را نشان میدهد.
در لحظه ما نمیدانیم چه اتفاقی تحتتاثیر معلم برای یک کودک کلاس اولی، یک نوجوان اولدبیرستانی یا پایه یازدهم میافتد. در طول مسیری که او دارد طی میکند، ارج و قدری که برای او قائل میشویم و زمانی که به او اختصاص میدهيم، باعث میشود که انگیزه و شوری پیدا کند و در مسیری قرار بگیرد که رشد کند و در نهایت باری را از روی دوش کشور بردارد که در لحظه، ما تصور چندانی از آن نداریم.
همتیفر، وظیفهی معلم را رشد دائمی میداند و اینطور توضیح میدهد:
مسلّم است که معلم هم یک انسان است. زندگی شخصی دارد. با مشکلات مالی مواجه میشود. او هم به عنوان پدر و مادر، دغدغه و دلسوزی پیدا میکند. ممکن است قسط و وامش عقب بیفتد. مهمان برایش بیاید و نتواند تکالیفش را درست انجام بدهد؛ اما با وجود تمام این چالشها، معلم باید خودش را بهروز کند، چرا که اگر نتواند به تناسب با آن فناوریها و سطح دانشی که بچهها پیدا کردهاند پیش برود، عقب میماند و نمیتواند خودش را همراه کند. در اینجا، معلم نیاز دارد مانند یک برکه راکد نماند. به این معنا که هنگامی که از حرکت صحبت میکند، خودش دائما در مسیر رشد باشد. معلم باید به آن چیزهایی که به دانشآموزانش میگوید خودش هم عامل باشد؛ وقتی از کتاب صحبت میکند، بتواند هفته به هفته از کتابهای جدیدی صحبت کند که خوانده و با هر کدام بتواند یک ضلع و یک زاویهای از ذهن خودش و بچهها را روشن کند. هنگامی که از گرفتاریها صحبت میکند، در عین اینکه خودش هم گرفتاریهای خانوادگی، اجتماعی و مالی دارد میتواند بگوید:
بچهها! خدا هم هست. خدا گره باز میکند. توکل کنید به خدا.
هنگامی که از تلاش میگوید، ممکن است با کارشناسی وارد معلمی شده باشد، اما در حال تحصیل در مقطع ارشد و دکترا باشد و اینگونه نشان بدهد که خودش را معطل به همان حد نکرده و آن را کافی نمیداند؛ بلکه تلاش میکند که بیشتر و بیشتر بداند؛ به تعبیر دیگر ارزش علم را اینگونه به چشم دانشآموزان بیاورد. آنجایی که از تواضع میگوید باز این مفهوم، چیزی است که در عمل میتواند نشان بدهد.
این استادیار علوم تربیتی، غفلت جامعه از اهمیت جایگاه معلم را مهمترین چالش پیش روی معلمان مدرسه میداند و اینطور ادامه میدهد:
آن چیزی که اکنون با آن مواجه هستیم، مخصوصا نسبت به معلم مدرسه، این است که جامعه متوجه نیست که معلمی چقدر مهم است. شاید عمدهی جامعه به این موضوع دقت نکند و به آن توجه نداشته باشد، اما در بزنگاههاست که جایگاه معلم مشخص میشود و مردم جامعه انتظار دارند که معلمها گره کودکشان را، نوجوانشان را باز کنند.
این موضوع که جامعه قدرشناس این جایگاه نیست یا اینکه خانوادهی یک معلم ممکن است، کرامت او را ارج ننهد یا اینکه همکاران یک معلم خسته شوند و تحت فشار ممکن است بگویند فایدهای ندارد، کسی قدر نمیداند، کسی برای ما ارج و منزلتی قائل نیست.
با وجود اینها اگر معلم ناامید نشود، انگیزهاش را حفظ کند، و اتفاقا به عنوان یک انسان با انگیزه شناخته شود، به یک نقطهی کلیدی میرسیم. اگر معلمی بیانگیزه شود مثل آن است که ناخدایی، کاروانسالاری، خسته شود؛ با خستگی او، کل آن کاروان ممکن است نابود شود. اینجاست که نقش معلم مشخص میشود و میتواند نجاتبخش دیگران باشد.
مجتبی همتیفر، معلمی را کاری با اجر الهی میداند و به معلمان برای استقامت در راه معلمی اینطور توصیه میکند:
در شرایط زندگی امروز، عوامل ضد انگیزه کم نیستند اما آن کسی که از درون موتورش روشن باشد، از درون آتش این شعله را گرم نگهداشته، میتواند ادامه دهد. ممکن است گاهی این شعله کمفروغتر شود یا اتفاقا فروغ بیشتری پیدا کند، اما هیچوقت خاموش نمیشود. این نکتهایست که مهم است. مهم است که معلم مواظب باشد که کجا قرار دارد و چه کاری میکند؛ نه از تحویل گرفتنها و احترام و اکرامها خوشحال شود، که البته وظیفهی همه است که این تکریم را بکنند، و نه اگر زمانی بیتوجهی دید، ناامید شود و بگوید خب، پس کسی حواسش به من نیست.
با کمی گذر زمان خود معلم میتواند نتیجهی تلاشهایش را در دانشآموزان ببیند. آخر سال در بزنگاههایی، میبیند که دانشآموزان از لابهلای چیزهایی که معلم اصلاً فکر نمیکردهاست بچهها درکش را داشته باشند فهمهایی پیدا کردهاند. خود این شیرینیها و فکر کردن به آنها در افق بلندتر، همراه با مولفههایی که عرض شد، باعث میشود که انگیزه پیدا کند؛ چرا که معلمی از آن دست کارهایی است که بیش از آنکه دیگران اجرش را بدهند، خود خداوند پاداشش را میدهد و معلم حاصل این تلاش را هم در این دنیا و هم در آن دنیا میبیند.
انتهای پیام