به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، رضا کلیوندی، معلم و دبیر سرویس روایت مدرسه رستا در یادداشتی نوشت: درسی داریم به نام «تفکر و سواد رسانه». بیشتر بچهها سال دهم میخوانندش و تعدادی هم سال یازدهم. بچههای من سال یازدهم بودند. یازدهم مکانیک هنرستان امرکبیر ایلام. یک کلاس 17 نفره که در بهترین حالت 10 نفرشان سر کلاس میآمد. (برای یک هنرستان در یک شهرستان مرزی آمار خوبی است.)
رسانه بخش قابل توجهی از زندگیشان را تشکیل میداد. متنهای کوتاه؛ تحلیلهای سادهشده؛ شایعات؛ اخبار فناوری، رسانههای زرد؛ ریلزهای تفریحی اینستاگرام؛ در مورد همه اینها با هم حرف میزدیم. هدفمان حفظ کردن و دیکته کردن کلمات و مفاهیم رسانه نبود. از همان روز اول فکر میکردیم و همراه هم جلو میآمدیم. نصف بیشتر ماجرا را میدانستند. درس و هفتهای یک جلسهای که داشتیم فقط ذهنیت و اندیشههایشان را منسجم میکرد. انسجام حول این مَثل قدیمی که «هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد.»
جنگ، گربهها، و رسانه
جنگ است. «بود؟!» نه. هنوز هم جنگ است. هر روز جنگ که نبرد مستقیم نیست. هر روز که شیرینی فتح نمیدهند. جنگ روزگار مختلفی دارد. روزگاری که شهید حسن باقری دربارهاش میگوید: «جنگ یک روزش پدافند است، یک روزش صبر است، یک روزش مقاومت، یک روزش هم شوق و پیروزی.» و اضافه کنیم که یک روزش هم آتشبس است.
در شرایط جنگی هیچ آدم عادیِ عاقلی با ذرهبین دنبال گلوله و توپ و موشک نمیدود. دلیلش ساده است. توپ و بمب و موشک حقیقت زندگی ما را تهدید میکند و این تهدید آنقدر برایمان ملموس است که ما مردم عادی خودمان را بیهوده در معرض گلوله قرار ندهیم. ساده است نه؟!
ولی در همین حال و در یک فضای دیگر طوری با دقت دنبال داده و محتوای مجازی میگردیم که انگاری تهدیدی برای ما ندارد! جالب است. دور از ذهن است رسانهها و شرکتهای خبری بزرگی که در شرایط عادی برای مردم عادی خبر رایگان تولید نمیکنند، در شرایط جنگی دنبال رضای خدا و رضای خلق خدا و اطلاعرسانی باشند.
شرایط جنگی وقت خوبی برای گفتن از سواد رسانه نیست. وسط جنگی که بخشی از آن در رسانه میگذرد نمیشود تازه به دنبال انتقال مفاهیم به مخاطبان بود. نمیشود دانستههای بنیادین بهرهمندی از رسانه و تحلیل اخبار را وسط بلبشوی جنگ و بهت ناشی از ضربات مستقیم بیان کرد. ذهن، این دانستههای یکباره را در میانهی ترس و کنجکاوی و استرس نمیپذیرد.
ولی شرایط کنونی که حداقل آرامتر از 12 روز گذشته است. فرصت مناسبی است برای تفکر درباره اینکه چرا در میانهی جنگ با خواست خودمان و مشتاقانه دنبال تیرهای غیب فضای مجازی میگردیم. تیر غیبی که در فضای مجازی است ولی حقیقت زندگی ما را مختل میکند و با بازآفرینی ترس و تشویش و بر پایه آمیختن درستی ونادرستی، همان هدف جنگ نظامی را دنبال میکند. جنگی شناختی و رسانهای در فضای مجازی که زمین نبردش حقیقت فضای ذهنی ماست.
دروازهبانی خبر و باقی رفقا
«آقا یعنی آدم حواسش باشه گل نخوره. نذاره توپها برن تو گل.» این را یکی از همان 10 نفر کلاس مکانیک یازدهم گفت. پر بیراه هم نمیگوید، مفهوم کلیاش همین است. دروازهبانی خبر تکنیکی بسیار قدیمی در مدیریت رسانههای جمعی است به این معنا که یک سیستم رسانهای وابسته، اطلاعاتی که به ضرر خودش یا سازمان بالادستیاش باشد را در اختیار شما قرار نمیدهد.
رژیم صهیونیستی صبح جمعه 23 خرداد به ایران حمله نظامی کرد. ضرباتی هم زد و علاوه بر صدمات نظامی بسیاری از هموطنانمان غیرنظامی ما را هم به شهادت رساند. آماری که بین 600 تا 900 نفر در رسانهها متناوب است. این جنگ تحمیلی فضای بهتآوری در ساعات اولیه ایجاد کرد، فضایی که عطش خبر و دستیابی سریع به رسانه را به دنبال داشت. این حق مردم است. آزادی و امید به آینده تنها با شناخت عادلانه واقعیت میسر میشود. ولی ما آدمهای عادی که جنگ یکقدمی عزیزانمان است با ذهنیتی آشفته، ترسان، و کنجکاو چطور به این واقعیت پی میبریم.
دروازهبانی خبر که یادتان هست! قل دیگری دارد به نام اقناع. این یکی جدیدتر است و با انبوهی از اخبار گوناگون، که هم اخبار واقعی میانشان است هم دروغ، با بهرهمندی از احساسات بنیادی ما مثل ترس و کنجکاوی فضایی را ایجاد میکند که در تحلیل و جمعبندی شرایط موجود به آن رسانه خاص نیاز داشته باشیم. هر خبر و هر تحلیل همان تیر غیبی است که بیان شد.
کل دوازده روز قبلی را با پای خودمان دنبالش دویدهایم. این تیرهای غیبی لزوماً از جانب رژیم صهیونیستی نبوده، از خودی هم زیاد خوردهایم. جایی که همان فضای نیازمند تحلیل در برخی رسانههای غیر رسمی با تحلیلهایی سیاستزده و سطحی و سادهشده پاسخ داده شده است. حمله به ساختمان شیشهای صدا و سیما و حماسه خانم سحر امامی را در همین چارچوب نگاه کنید؛ در چارچوب نیاز به تحلیل و تلاشی مذبوحانه برای خارج کردن رسانه ملی و رسمی از این کار.
صدا و سیمای ملی
اینکه آتشبس به صلح موقتی میرسد یا به همان هم نمیرسد اهمیت چندانی ندارد. این نبرد تمدنی هنوز تمام نشده و جنگ ممکن است با چهرههای دیگری خود را نمایان کند. در 12 روز گذشته با توجه به شرایط و احساسات انسانی و گفتن از رسانه و تحلیل و دعوت به صدا و سیمای ملی موضوعیت چندانی نداشت. امروز و در شرایطی که آرامش نسبی بر ذهن همهمان استوار است، میتوان دعوت کرد همانطور که در مسائل نظامی به ستاد کل نیروهای مسلح ایرانِ اسلامی اعتماد میکنیم و چارهای جز آن نداریم.
در جنگ رسانهای و تیرهای غیبی فضای مجازی هم در کنار صدا و سیمای ملی بایستیم. «بله!» صدا و سیما مشکلاتی جدی در تولید محتوا، فعالیت حرفهای، و جانبداری گروهی و سیاسی دارد، ولی با همه این موارد، هنوز هم بهترین مرجع برای اخبار و تحلیل و جمعبندی است.
در 12 روز گذشته چه من معلم، چه آن 17 نفر مکانیک یازدهم هنرستان امیرکبیر ایلام، و چه شما درگیر این تیرهای غیبی بودهایم. آتشبس فرصت مناسبی است برای تصمیم منطقی درباره فضای مجازی و نسبتش با حقیقت زندگی. باید درک کنیم که در این فضا هم جنگی برقرار است. و باید درک کنیم که در این جنگ مجازی صدا و سیمای رسمی تنها پناهی است که در اختیار داریم. صدا و سیمای ایرانِ اسلامی که به دلیل همین نقش راهبری 26 خرداد مورد تهاجم نظامی هم قرار گرفت.