به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی رستا؛ یادداشت فاطمه خلیلی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان بنتالهدی آمل؛ موضوعی در چند وقت اخیر به طرز عجیبی به صورت محرمانه در میان کارشناسان تعلیم و تربیت مورد بحث است. پدیدهای نه چندان غریبه مربوط به دولت لیبرال و اصلاحطلب اما آماده برای اجرا در دولت انقلابی فعلی!
نامش را اعطای یارانه آموزشی گذاشتند اما شما آن را وداع با تعلیم و تربیت بخوانید. با ظاهر و بسته بندیای زیبا تحت پوشش عدالت تربیتی و آموزشی که ادعا می شود آمده تا آموزش و پرورش را عادلانه کند. آنها اینطور ارائه می دهند که می خواهند با اعطای یارانه آموزشی، آموزش را به صورت عادلانه در اختیار جامعه قرار دهند. حال منظور از عدالت آموزشی به وسیله طرح پته آموزشی چیست؟ یعنی مردم متناسب با یارانهای که از دولت دریافت کرده برای تحصیل دانش آموزان خود هزینه کنند و این یارانه بنا بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی هرمنطقه جغرافیایی متغیر است. در اولین نگاه طرح جامع، کامل و عادلانهای به نظر میرسد اما مگر نه اینکه دولت انقلابی ادعای تحقق آرمانهای از دست رفتهی انقلاب را داشت؟ مگر نه اینکه برقراری عدالت اجتماعی و به تبع آن گسترش عادلانه علم و دانش از مهمترین اهداف انقلاب و مطالبهای اجتماعی بود؟ آیا قرار نبود براساس اصل ۳۰ قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی، دولت موظف به تامین وسایل آموزش و پرورش رایگان باشد؟
به قول خود برزگواران این ایده موجب رقابت بین مدارس و برندسازی می شود. در این گونه مدارس رقابت برای افزایش کیفیت تعلیم و تربیت نیست؛ بلکه رقابت برای به دست آوردن بالاترین سود اقتصادی است و نتیجهی این چالش، در نهایت بازتولید انسان هایی است با همین الگو و دیدگاه فکری؛ یعنی انسانهایی تنها با هدف رسیدن به سود اقتصادی؛ همانطور که هم اکنون در جامعه مستحضر آن هستید. آیا در نظام تعلیم و تربیت الگوی مطلوب انسانی است؟
از طرفی این طرح منجر به کالاییسازی آموزش و پرورش نیز می شود. باید از این بزرگواران پرسید که تعریف شما از توسعه چیست که راه حل برای حرکت آموزش و پرورش را اعطای یارانه آموزشی می دانید؟ اگر منظور شما از توسعه، توسعهی اقتصادی باشد پس باید پرسید جایگاه تربیت در این الگوی فکری کجاست؟ مگر براساس مبانی فکری انقلاب قرار نبود مدرسه بازوی تربیتی جامعه باشد؟
منظور ما از تعلیم و تربیت در مدرسه اجرایی شدن همان ساحتهایی است که در سند تحول ذکر شده و تربیت و ساخت الگوی انسانی است که در همهی ابعاد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و… رشد کرده و به مراتبی از حیات طیبه دست پیدا کرده است.
همه ی ما متوجه فرسوده بودن نهاد آموزش و پرورش هستیم و در مسئله با هم مشترکیم اما اینکه راه حل برای رهایی از این وضعیت، پتهای سازی یا کالاییسازی آموزش است؛ نیازمند بازنگری است. اینکه دست اندرکاران نهاد آموزش و پرورش از سر دلسوزی به دنبال حل چالش های تعلیم و تربیت هستند شایستهی تقدیر است اما چرا به دنبال عملیاتی کردن سندی که ده سال است بر روی زمین مانده نیستند و دائماً درحال جستجوی سندی جایگزین سند تحول هستند؟ مگر نه اینکه اجرایی سازی این سند مطالبهی چندبارهی مقام معظم رهبری از متولیان آموزش و پرورش بوده است؟
در پایان باید عرض کنم که الزامی است بازنگری در بندهای سند مزبور صورت بگیرد چرا که اجرایی سازی آن نه تنها نافع نیست بلکه نتیجه ای جز عقب گرد و حل شدن در اندیشه های نئولیبرالی ندارد. حال آنکه بنا و انتظار بر این بود که چنین تلاشی، برای اجرایی سازی سندی رقم بخورد که بیش از ده سال است چشم انتظار عملیاتی شدن آن هستیم.