به گزارش سرویس تربیت معلم پایگاه خبری تحلیلی رستا، صادق صفریپور، زهرا سلیمانی، عاطفه حسنزاده: مسئلهی تأمین و تربیت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش در ایران، از جمله مسائلی است که بحث پیرامون آن همواره با اختلافنظرهایی همراه بوده است. ضمن تاسیس درگاهی رسمی جهت جذب و تربیت معلم در سال ۱۳۹۱ تحت عنوان «دانشگاه فرهنگیان» همچنان شاهد استضعاف این دانشگاه از سوی متولیان آن هستیم. مسئولان با نادیده گرفتن ایرادات مدیریتی و به جای آن به راه انداختن زمزمه واگذاری مسئولیت این دانشگاه یک روز به دانشگاه پیام نور و روز دیگر به دانشگاه امام صادق(ع) و روزهای بعدتر احتمالا به دانشگاههای دیگر، نسبت به حذف دانشگاهی که مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت است، خیز برداشتهاند. آنطور که از شواهد پیداست، دانشگاه فرهنگیان صاحبخانههایی دارد که عموما، مرامِ میزبانی ندارند!
حال با گذشت از تب و تابِ اخبار مربوط به اظهارات غلامعلی حداد عادل، عضو هیئتامنای دانشگاه فرهنگیان، پیرامون تاسیس دانشکدهی تربیت معلم در دانشگاه امام صادق(ع) و بازتاب و واکنشهای مختلف به آن، خوب است به دور از حرارت و با عینک تحلیل، به بررسی ماوقع بپردازیم.
تفکرِ مبتنی بر تحول
غلامعلی حداد عادل، عضو شورای عالی آموزش و پرورش، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور عالی رهبر معظم انقلاب است که اخیرا توسط آقای روحانی در یکم خرداد ١۴٠٠، طی حکمی برای مدت چهار سال به عنوان عضو هیات امنای دانشگاه فرهنگیان به کار خود ادامه داد. او در عمرِ پر کار خود، به مدت حدود ۱۱ سال در بازه سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۲ در وزارت آموزش و پرورش ابتدا مشاور و بعد معاونت این وزارتخانه را بر عهده داشت و در زمان تصدی این مسئولیت، دوره وزارت محمدجواد باهنر، علیاکبر پرورش، سیدکاظم اکرمی و بخشی از دوره وزارت محمدعلی نجفی را درک کرد. از اقدامات مهم دوران مدیریت وی در آموزش و پرورش و ریاست او بر سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، تغییر تمام کتب درسی زمان پهلوی، در ظرف ۳سال بود. حداد با نزدیک به چهل سال سابقهی مخصوصا تعلیم و تربیتی، از معدود افراد استخوانشکسته در حوزهی سیاستگذاری و اجرایی آموزش و پرورش است.
در ریشهیابی نگرش حداد عادل به مسئله تربیت معلم، شاهد رگههای تحولطلبی در سیستم آموزشی و نظریهپردازی پیرامون اصلاح روند جذب معلم در ایران منطبق بر دیدگاه سیستمی از دیرباز هستیم. در بررسی مقالهای که در سال ١٣۶۴ در فصلنامه تعلیم و تربیت تحت عنوان «ملاحظاتی کلی در باب تغییر نظام آموزشی کشور» گردآوری شده، او ضمن اشاره به نقش کلیدی معلم در تحولآفرینی و تغییر نظام آموزشی، به تامین و تربیتِ معلم بعنوان مرحله پیشین ایجاد یک نظام آموزشی جدید اشاره میکند. اگر چه محتوای این مقاله، تلویحا از سایه افکندن نگاه سرمایهداری به تربیت معلم در اندیشه حداد از سالهای دور حکایت میکند.
او که سالها بعد با تاسیس دانشگاه فرهنگیان به عضویت هیأت امنای آن در آمد، معتقد بود که همانگونه که اختیار تربیت پزشک به دست وزارت بهداشت است، اختیار تربیت و پرورش معلم نیز باید به دست وزارت آموزش و پرورش باشد، نه وزارت علوم.
اظهارنظرهای آموزش و پرورشی حداد که ریشه در گذشته فرهنگی او دارد، همواره موردتوجه و نقشهی راهی برای گام برداشتن به سمت اعتلای آموزش و پرورش کشور بوده است. همچنین او در جلسه هیأتامنا که در تیرماه ١٣٩٧ برگزار شد، در پاسخ به افرادی که مانع جذب هیأت علمی و دانشجو برای دانشگاه فرهنگیان هستند، گفت: زمان جذب دانشجومعلم عدهای میگویند این دانشگاه هیأت علمی کافی ندارد؛ زمان درخواست هیات علمی عدهای میگویند دانشگاه دانشجومعلم کافی ندارد؛ دور تسلسل باید برای رشد دانشگاه فرهنگیان خاتمه یابد.
حتی دنباله حمایت او از دانشگاه فرهنگیان، منجر به تبدیل دانشگاه فرهنگیان به حلقه اتصال فرهنگستان زبان و ادب فارسی با آموزش و پرورش برای آینده، در بیان حداد عادل شد و البته در حال حاضر، خبری از چگونگی اجرای وعده همکاری بین این دو سازمان، در دست نیست!
زمزمههایی از یک تغییر ایدئولوژیک
اما ماجرا از آنجایی شروع میشود که حداد عادل، رئیس هیئت امنای کانون مدارس اسلامی، در نشست مجمع عمومی هیئت امنای مدارس عنوان کرد که در چهار سال آینده بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار معلم برای کشور نیاز داریم؛ اما کل فرهنگیان ما به ۱۰۰ هزار نفر هم نمیرسد و یکی از مسائل مهم ما، تأمین نیروی مناسب در این زمینه است. بنابراین تأسیس دانشکده تربیت معلم در دانشگاه امام صادق با محوریت تربیت معلمان کارآمد بسیار حائز اهمیت است.
باوجود اینکه پیشتر، نظرات او در زمینه تأسیس مدارس غیردولتی و خصوصیسازی در آموزش و پرورش و برخی دیگر از باورهای آموزش و پرورشی وی، نمایانگر تغییرات ایدئولوژی تعلیم و تربیتیاش بود، اما این گفته او در کمال حیرت، به منزله کنار گذاشتن صریح دانشگاه فرهنگیان از فرایند جذب معلم قلمداد میشود.
فارغ از اجراییشدن یا نشدن این نظریه، اساسا داشتن چنین نگرشی به مسئله تامین نیروی انسانی توسط یکی از صاحبنظران و مسئولان این حوزه، جای تامل بسیار دارد.
دانشگاه فرهنگیان؛ در برزخ حیات و ممات
حدادعادل در گفتوگو با خبرگزاری فارس، اصل تأسیس دانشگاه فرهنگیان را اقدامی لازم و صحیح برشمرد و اظهار داشت: همت کردیم و تأسیس دانشگاه فرهنگیان را در شورای عالی انقلاب فرهنگی پیگیری و خوشبختانه تصویب شد و هم اکنون در هیأت امنای دانشگاه فرهنگیان بحثهایی مطرح است که با توجه به ظرفیت محدود، اولویتها باید چه مواردی باشد. او افزود: با توجه به تصمیمات اتخاذ شده در هیأت امنا، اگر این مسائل اجرایی شود در دراز مدت به نتیجه کار خوشبین هستیم، البته به شرط آنکه این دانشگاه از مسیر اهداف امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب خارج نشود.
ضمن اینکه دارا بودن چنین نظرگاهی شایسته سپاسگزاری و دنبالهرو سخن رهبری پیرامون مرکز ثقل بودن دانشگاه فرهنگیان است، و نیز آنکه پیگیری تاسیس درگاهی رسمی برای جذب معلم قابل تقدیر است، سوالی که بوجود میآید این است که اولا چرا باید به جای همت برای توسعه دانشگاه فرهنگیان، به نسیهی دانشکدهای در دانشگاه دیگر روی آورد؟ اگر متصدیان امر من جمله آقای حداد، اقدامات لازم را در قبال دانشگاه فرهنگیان صورت دادهاند، علت وضعیت نامطلوب این دانشگاه چیست و اگر انجام ندادهاند، حرج نه بر دانشگاه، که بر شماست! دوما چرا علیرغم خوشبینی به عاقبت امر، نتیجه مورد انتظار حاصل نشده و به فکر تاسیس دانشکدهای در دانشگاه امام صادق را مطرح کردهاند؟ به نظر میرسد که علت، بیش از آنکه به عناوین مربوط باشد، به ادامه این گونه از روند مدیریت در آموزش و پرورش مرتبط است و از کجا معلوم اگر بنا باشد با همین روند اداره، دانشکدهی دانشگاه امام صادق تاسیس شود، به سرنوشت دانشگاه فرهنگیان مبتلا نشود؟
آیا مطابق با این دادهها، دانشگاه فرهنگیان از مسیر انقلاب خارج شده است و اگر آری، مایلیم مسئولان و مسببان این مسئله در دانشگاه فرهنگیان، در مقابل عامه مردم و فرهنگیان، پاسخگو باشند و نسبت به آنان برخورد قانونی صورت گیرد!
شما مسئول هستید!
مطابق با ماده ٨ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان که وظایف و اختیارات اعضای هیئت امنا را شمارش میکند، و بنا بر بند ١۶ اُم این ماده، تصمیمگیری در مورد رفع موانع، مشکلات و نقایص عملکرد سالانه دانشگاه به منظور پیشرفت بهتر امور، در حیطه وظایف اعضا قرار دارد.
همچنین مطابق با بند ١٠ ماده ٨ این اساسنامه، تصویب دورهها و رشتههای تحصیلی، دانشکدههای جدید، مؤسسات پژوهشی و علمی تابع دانشگاه و پیشنهاد آن به مراجع ذیصلاح برای تصویب از جمله اختیارات امنای دانشگاه است.
در حقیقت همه این موارد، اشاره به الزام کمک به رشد و توسعه دانشگاه توسط اعضای هیئت امنا بر اساس نص صریح قانون دارد و قاعدتا میبایست هر عضو به عنوان امین دانشگاه، به گونهای در صدد رفع موانع این رشد باشد؛ به شرط آنکه نفس وجود دانشگاه را مانع نبیند! حال با عنایت به این موارد، کنش موردانتظار از عضو هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان چیست؟ کنش وقوعیافته چطور؟
به نظر میرسد که باید پیش از هر چیزی، پیرامون میزان الزام و موفقیت حدادعادل در مسئولیتهای متعددی که بر عهده دارند، تفحص دقیقتری شود.
به علاوه، مطابق با ماده ٨ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، آیا خط مشی کلی دانشگاه و سیاستهای کلان آموزشی که از جمله وظایف و اختیارات هیئت امناست، میبایست به دست کسانی تعیین شود که خود، گاه در سخنپردازیها و غالبا در عمل بنای ساز مخالف زدن با ادامه فعالیت و رشد دانشگاه را گذاشتهاند؟
چطور میشود که جناب حداد عادل، به عنوان عضوی از شورای عالی آموزش و پرورش، شورای عالی انقلاب فرهنگی و هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان، در شرایطی که از تصمیمگیران این دانشگاه هستند، خود را از بانیان وضع موجود نمیدانند؟! و بدتر، با زخمِ مکرر زدن و رها کردن و رویبرگرداندن از آن، تلویحا سخن از واگذاری کارویژه این دانشگاه به سایر دانشگاهها میزنند؟ وضعیت خوب یا بدِ این دانشگاه، مستقیما و به قطع، ماحصل عملکرد خوب یا بد صاحبان آن است! صاحبانی که گویا کوتاهی خود در قبال این دانشگاه را پذیرفتهاند.
سوال نهایی این قلم، این است که آیا حداد عادل، با این سبقه سی و چند ساله و فعالیت به عنوان یک سیاستگذار و صاحبنظر تعلیم و تربیتی و همچنین، عضویت در هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان و به گونهای در حکمِ صاحبخانه و صاحب تصمیم بودن برای این دانشگاه، به جای صحبت از توسعه آن، با صحبت از تأسیس دانشکده تربیت معلم در دانشگاه امام صادق(ع) که عملا رو برگرداندن از دانشگاه فرهنگیان است، از تکهتکه کردن این دانشگاه حمایت میکند؟