به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، علی سلطانی، نومعلم: سوالی که این ایام مطرح میشود این است که چگونه برنامه درسی را استکبارستیزانه کنیم؛ یعنی مفاهیمی و منشهایی را که در انقلاب اسلامی و مراحل بعد از آن در جامعه متجلی شد را در سازمانها و نهادهای مختلف به منصه ظهور برسانیم و به تعبیر مقام معظم رهبری پس از مرحله نظام اسلامی، دولت اسلامی یا دولت انقلابی را بسازیم.
این نکته حائز اهمیت است که بازسازی انقلابی ساختارها امری ساده و دفعی نیست؛ بلکه مسئلهای ذوابعاد و عمیق است و درصورتیکه تغییر و تحول بدون فراهم شدن شرایط و مقدمات باشد، تغییرات مقبول دانشآموزان و معلمان نخواهد بود و پس زده خواهد شد.
در همین راستا، چند نکته ذکر خواهد شد:
۱- در این مسئله با ترک فعل های متراکم مواجه هستیم. امام خمینی در اولین پیام های پس از پیروزی انقلاب (۳۰ بهمن) اینگونه مسئولین تربیتی را خطاب میکنند که «باید در سراسر ایران با پاکسازی آموزش و پرورش از آثار فرهنگ استعماری، محیطی به وجود آورید که اطفال ما را شیر بچگانی که همیشه پشت جبهه مقاومت علیه آمریکا و صهیونیست و سایر چپاولگرهای شرق و غرب نشستهاند، تربیت کنید.» اما اکنون با گذشت بیش از ۴ دهه از آن پیام ما همچنان مختصات عملی و نظری مدرسه استکبارستیزپرور را تعریف نکردهایم. بگذریم از اساتیدی که هیچگاه دغدغه علمشان و خودشان، دغدغه امامشان و ملتشان نبوده است.
۲- اجتماع و کنش جمعی معلمان و مسئولین دغدغهمند انقلابی و ایجاد نظام حل مسئله و نظام روابطی حول این محور، آموزش و پرورش و برنامه درسی را اسلامی و انقلابی خواهد کرد؛ کمااینکه در زمینه دولت اسلامی عمده تاکیدات رهبری بر دولتمرد اسلامی است.
۳- استکبارستیزانه شدن کتب درسی، صرفاً با گنجاندن و حذف کردن مطالبی در کتب درسی صورت نمیگیرد؛ بلکه با تغییر استانداردها، شاخصها و رویکردها است. به تعبیر شهید باهنر «این کار بسیار سنگینی است تا هنر و ادبیات و علوم اجتماعی و اقتصاد و روانشناسی و همه اینها بتوانند فرهنگ انقلاب را منتقل کنند و در عین حال علم باشند و نه شعار و محتوا داشته باشند.» در این زمینه میتوان مثالهای متعددی مطرح کرد که تنها به مثالی درباره تاریخ اشاره میشود.
«آیا انقلاب اسلامی پدیدهای تاریخی بود که در درس تاریخ باید در انتهای پایه ششم یا نهم یا دوازدهم بیاید و درباره انقلاب، به مثابه تاریخ گذشته جامعه، چیزهایی به دانشآموز بگوید؟! یا آنکه میتوان به شکلی دیگر به ماجرای انقلاب اسلامی ایران نگریست و آن را در سطح تمدنی و گذار از یک عصر به عصری دیگر در پیچی تاریخی یا به تعبیری دیگر، بلوغی در حرکت تاریخی زمانه و عصر فعلی تاریخ ایران دانست؟ اگر شکل دوم را برگزینیم، آنگاه در درس تاریخ، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ را در انتهای کتابهای درسی و در انتهای حوادث تاریخی نخواهیم آورد؛ بلکه آن را فتح و گشایشی در زمانه و عصر خود تلقی و از ابتدای درس تاریخ، مسیری تاریخی از جریان حق و باطل و تعارض و مبارزه آن دو را ترسیم میکنیم (وفائیان، ۱۴۰۱).»
انتهای پیام/