به گزارش سرویس مدارس پایگاه خبری تحلیلی رستا، زهرا سلیمانی: نوجوانی، دورهای که در کشور به عنوان یک دورهی مستقل و دارای هویت در نظر گرفته نمیشود و تنها به عنوان یک دورهی گذار برای رسیدن به جوانی دارای اهمیت است. این نگاهِ حداقلی به نوجوان بدون توجه به زیست مجازی آنها در سالهای اخیر، باعث عقبماندگی چندین ساله در شناختِ نیازها و درکِ نسل جدیدِ کشور شده است.
خبرنگار سرویس مدارس رستا در گفتگویی با حسین حقپناه، کارشناس سواد رسانهای حوزه کودک و نوجوانان به بررسی چرایی حضور نوجوانان در کف خیابان در مهر و آبان ۱۴۰۱ و چگونگی مواجهه با این نسل پرداخته است.
دهه هشتادیها هویتی متکثر دارند
ما با یک نسل متکثر و متنوع رو به رو هستیم، هر گونه مصاحبه یا تحلیل و قضاوت که بخواهد این نسل را فروکاست به یک سبک زندگی، شیوه، باور و یا رفتار دهد اشتباه است. واقعیت این است که؛ نوجوانان در حوادث اخیر از کف خیابان تا مدرسه حضور داشتند اما همه دهه هشتادی ها تنها همین گروه نیستند. این نسل همان نسلی است که تا مدتی پیش در ورزشگاه آزادی هم سلام فرمانده خوانده، هم در فضای اسکیت سواری شیراز بخشِ دیگری از خود را به نمایش گذاشته است، هم هلیا قمهکش را معرفی کرده و هم راهیان نور رفتهاند.
مارپیچ سکوت، هویتها را به حاشیه میبرد
اتفاقی که در روزهای اخیر افتاده است، بیش از هر چیز شکل گیری یک مارپیچ سکوت بوده است و بخشی از نوجوانان نسل جدید با اهداف سیاسی برجسته شدند و تصاویر آنها بارها از رسانههای مختلف بازنشر شده است در حالی که همه نوجوانان، اینها نیستند.
نوجوانِ دهه هشتادی، بیش از آنکه به شکاف بین نسلی مبتلا باشد با یک شکاف درون نسلی مواجه است. طیفهای مختلف و متنوعی از نوجوانان هستند که زمینه گفتگو با هم را دارند و در حالی که در یک نسل زیست کردهاند، گاهی اوقات مانند همین اتفاقات اخیر یک طیف یا یک گروه از آنها به حاشیه میرود و تحت فشار گروه همسالان قرار میگیرند. در شرایط کنونی بهترین کار این است که؛ فشار گروه همسالان و فشار گروهی که بر روی مسئله گوناگونی عقاید همراه نیستند با سایر دانش آموزان شکسته شود و از این مارپیچ سکوت درآید.
برچسبزنی به دهه هشتادیها برای فرار از مسئولیت است
دستهایی در کار است که آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش میکنند، این نسل را مقصر جلوه دهند و بار مسئولیت را از دوش خود بردارند.
اگر ما نوجوانانی را داریم که یا از روی هیجان یا از روی دیده و شنیده نشدنِ دغدغههایشان و یا به خاطر نوع متفاوت سبک زندگی، به سمت آشوب و ناآرامی میروند، کمترین تقصیر متوجه آنهاست.
ارزشهای غالب و مسلطی که قرار بود در نظام آموزش و پرورش رسمی ما به آنها منتقل شود، منتقل نشد و باید این سوال را پرسید که؛ چرا علی رغم گذراندن ساعتها کلاس دین و زندگی و اردوهای بصیرتافزایی و برنامههای پرورشی و تربیتی که در مدرسه برای این نسل گذاشته شده است، آنها به گونهای دیگری فکر میکنند و به شکلِ دیگری رفتار میکنند؟
نوک پیکان نقد را باید به سمت دستگاه تعلیم و تربیت، صداوسیما و سایر نهادهای تربیتی و رسانهای کشور گرفت که چه نقشی در این شنیده نشدنها، درک نکردنها، نادیده گرفتنها، داشتهاند.
فضای دیجیتال، انتخابهای نوجوان را جهت دهی میکند
دهه هشتادیها، بومیان نسل دیجیتال هستند و بیشتر از هر گروه سنی دیگری با ابزاریهای دیجیتال و فضای مجازی بزرگ شده و زیست کردهاند. رویکرد سلبی و فیلتر کردن و ممنوع کردن دسترسی دیگر برای این نسل جواب نمیدهد.
زیست مجازی باعث شده است، نوجوان دیگر به اصول و ارزشهایی که در ساختارهای رسمی میخواستیم به او منتقل کنیم، پایبند نباشد. در حقیقت امکانهای جدید و متنوع و متکثر هویتی و جامعه پذیری که فضای مجازی در اختیار نوجوان قرار داده است، باعث شده است که او تحت تاثیر القائات فضای مجازی انتخابهای دیگری داشته باشد.
اگر نسل امروز این است، نسل فردا چگونه است؟
ما باید تلاش کنیم تا مواجههی فعالانهای با زیست مجازی نسل جدید داشته باشیم. حضور فعالانه نظامهای تعلیم و تربیت رسمی در فضای مجازی، تغذیه درست نوجوانان از طریق تولید و تامین محتوا و ایجاد امکانهای مفید در فضای مجازی، بسیار مهم است.
اگر فکر میکنیم که؛ نوجوان امروز مانند نسل گذشته فکر نمیکند در ابتدا باید بدانیم، این همهی نسل جدید نیست. اما باید این توجه و تلنگر را به خود بزنیم که؛ اگر نسل امروز این است، نسل فردا چگونه است؟
انتهای پیام/