به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رستا، یادداشت رضا کلیوندی، دبیر واحد روایت مدرسه؛ علی صفایی حائری مفهوم وزنههای کوچک را در کتاب رشد خیلی پر و بال میدهد.
او که غایت انسانی را تلاش و بهرهمندی از سرمایهها و استعدادها میداند تنها راه رستگاری را حرکت مستمر به سوی خدا و معرفت عملی به او معرفی میکند. چیزی که در گوشهگوشهی زندگی نمود پیدا کند و موجب جهتگیری الهی انسان در کوچکترین امورش شود، اموری هرچند کوچک و به هم پیوسته که رنگ و بوی خدایی دادن به آن رنگ و بوی تعلیم و تادیب نفس با وزنههای کوچک دارد و عقل و ایمانِ را به مثابه یک وزنهبردار برای برداشتن وزنههای بزرگتر ورزیده میکند.
در این اندیشه برداشتن وزنههای بزرگ خرمنکوفتنی است که فقط انسانهایی توانا از پس آن برمی آیند. انسانهایی که از قبل با برداشتن وزنههای کوچک خو گرفتهاند و قدمقدم رشد کردهاند و حال آمادهاند مال و جانشان را چنانکه باید، انفاق کنند.
نمونههای این وزنههای کوچک ایثا و از خودگذشتگی در نظام آموزشوپرورش به وفور یافت میشود. نمونههایی پراکنده، که جای نمونهای موفق و مستمر از تادیب به خلق حسنهی ایثار، به نمونههایی سکولار از اخلاق تبدیل شدهاند.
نذر مادر
نمونهی این وزنههای کوچک را روزانه در کلاسهای درس میشود دید. رگهای از بخششها و نوعدوستی و همراهی و همدلی دانشآموزان با هم. از تقسیم صبحانه و خوراکی گرفته تا قرض دادن مداد پاککن و کمک به نوشتن تمرینات و الی آخر موراد مشابه که هر معلم و معاون و مدیر در روز به چندین نوعشان بر میخورد.
فقط کافی است کمی گوشهی ذهن و دیدگان دنبال مصادیق این بخششهای کوچک بگردیم. اتفاقاتی که گرچه وزنههایی کوچک برای تربیت و رشد و ایثار های بزرگ هستند ولی عملاً در جهت این الگوی تربیتی قرار نمیگیرند. هر کدام ذرهای برف مچاله شده است که در نهایت آفتاب زندگی روزمره ذوبش میکند و منجر به آن تربیت و توانایی در برداشتن وزنههای بزرگ نمیشود. راهکارش برنامه داشتن و هدفمند شدن مصادیق این خوش قلبی و همدلی ها و بخششهای کوچک در یک کلّ هدفمند است.
«نذر مادر» یکی از مواردی است که همین هفتهی قبل خبرش در فضای مجازی منتشر شد. ماجرای دانشآموزان دبستانی در یزد که با کمک پدر و مادرشان ۸۵ میلیون تومان به آزادی یک مادر زندانی کمک کردند. مادری که البته جرمی غیر عمد داشت.
بچههای دبستان دخترانه شهیده صغری دستهای کوچکشان را روی هم گذاشته و به بخشش و همدلی خود جهت دادهاند. وزنههایی کوچک که گرد هم آمدهاند تا مادری را آزاد کنند. برنامهای که مشابهش در فضای همین آموزش و پرورش رسمی که از سر و رویش نقد میبارد هم زیاد است.
جهتدهی همین نوعدوستی و بخششهای کوچک با طرح کلان و تربیتی از مواردی است که میتواند فعالیتهای پرورشی مدارس را به معنای واقعی خودش به مسیر تحول هدایت کند. برنامهای مدرسهمحور که هر مدرسه فعالیتهای خُرد خود در طول سال را پلهپله بزرگتر میکند و در نهایت به سطحی که مقبول آن دوره سنی است میرساند. برنامهای که نظم بخشنامهای و گزارشی حاضر را میشکند و رسالت کار فرهنگی و معلمانه را به حقیقت تحولی و تاریخساز خود نزدیکتر میکند.
جنگ تمدنی
امروزه ایثار در پیرنگ هنری و رسانهای غرب جایگاه چندانی ندارد. آنکه میبخشد هم یا مجبور شده ببخشد یا برنامه دارد بهترش را بخرد و بهدست بیاورد و زیر پوست آن بخششاش نقشهای کشیده است. ایثار، جهاد، و انفاق همگی مفاهیمی نزدیک هستند که ریشه در اصل زندگی تربیت دینی دارند.
مواردی که البته در جهان غرب دیگر خریداران چندانی برایشان پیدا نمیشود. رسانه و هنر تمدن غرب که انقلاب اسلامی داعیهی برخورد تمامقد با آن را دارد ایثار را ذیل جبر و نه آزادی و اختیار میبیند. فهمی نابخردانه که تحت تاثیر جنگ رسانهای و از طریق تولیدات هنری هم مستقیم و هم غیرمستقیم به دانشآموزان و پدر و مادرهایشان میرسد. بررسی دو فیلم سینمایی «رزها ۲۰۲۵» و «رمانتیسم عماد و طوبی ۲۰۲۱» عمق این تفاوت در نگاه به ایثار و ازخودگذشتگی را در دو نگاه تمدنی نشان میدهد.
رزها
رزها یک فیلم طنز و خانوادگی است با بازی بندیکت کمبریج (اگر بشناسید همان شرلوک خودمان!) که نقش یک معمار موفق را بازی میکند. شرلوک همسر هنرمندی به نام آیوی دارد که آشپزی درجه یک است. آنها دو بچه هم دارند و خب هر دو هم آیندهی کاری درخشانی برای خودش متصور است. در نهایت بندیکت خانهدار میشود و نقش پلهای برای رشد آیوی را فراهم میکند. بخششی که فقط انسانهایی وارسته از خود نشان میدهند. ولی به همین سادگی نیست. تئو رز (بندیکت) از کار بیکار شده و مجبور است پرستار و سرپرست بچهها باشد. اتفاقی که سخت میتوان نامش را بخشش گذاشت و ریشهی آن نه در اختیار که در جبر و شرایط اجتماعی است و نمیتواند و نباید الگوی زندگی باشد.
تربیت دینی و فرهنگی اسلامی و ایرانی بستر رشد و پر و بال گرفتن بخششها و از خودگذشتگیهایی است که جمع اختیار و ایمان و عقل است و با این خوانش از بخشش و ایثار در حداکثر تضاد قرار میگیرد. بررسی نمونهی ایرانی همین موقعیت زن و شوهر و از خودگذشتگی یعنی «رمانتیسم عماد و طوبی» این تضاد را بیش از پیش مشخص میکند.
رمانتیسم عماد و طوبی
عماد و طوبی هر دو بازیگرند. در یک تئاتر دلباخته هم میشوند و بعد هم ازدواج و بعد هم بچه و بعد هم بزرگ کردن دو فرزند. فرقش فقط این است که خانم و آقای رُز یک دوقلو داشتند و اینجا عماد و طوبی دو بچه با اختلاف سنی سه چهار سال دارند. اینجا قضیه برعکس است. این طوبی است که خانهدار میشود و از موقعیتهای کاری میگذرد و خودش را وقت شوهر و بچههایش میکند. بچهها را تربیت میکند و حامی و مأمن امن و گرم خانواده میشود.
طوبی همهی اینها را خودش انتخاب میکند، ذرهذره از آیندهی کاریاش میگذرد و ذرهذره به از خودگذشتگیاش میافزاید. (در اینجا هدفمان بررسی درست بودن این الگوی زندگی و تباه شدن زندگی حرفهای طوبی یا پسند و ناپسند بودن کار عماد نیست.) همهی تمرکز بر الگویی است که این دو برخورد متفاوت با ازخودگذشتی و بسترهای رشد آن را میسازد.
حیات تمدنی ایرانِ اسلامی
بار دیگر بخش «رزها» و «اربعین عماد و طوبی» را بخوانید. یکی جبرگراست و فهمش از بخشش و ایثار و از خودگذشتگی در سطحیترین حالت ممکن است و دیگری تمام و کمال نمونهی مادر در یک خانواده ایرانی. (باز تأکید میکنم که در اینجا صرفاً الگوی ایثار را بررسی میکنیم نه پسند یا ناپسند بودن مدل تقسیم وظایف عماد و طوبی را) حیات تمدنی اسلامی مستلزم ازخودگذشتگیها و ایثار و ثمرهی خون افرادی است که در فضای تربیتیای با الگوی ایثار دوم رشد یافتهاند. الگویی که وصل به نظرات تربیتی وزنههای کوچک شده و قدمقدم دانشآموز حالا و پدر و مادر و جوان آینده را به رشد و جهت حیات دینی سوق میدهد.
لازمهی حیات دینی ایثار و از خودگذشتگی است که افرادی از عهدهاش برمیآیند که رشد و جهت زندگیشان در تربیت رسمی و غیررسمی در همین نگاه تمدنی شکل گرفته باشد.















